صحرانشینلغتنامه دهخداصحرانشین . [ ص َ ن ِ ] (نف مرکب ) مقابل روستانشین . بادیه نشین . چادرنشین .تازی . وبر. بادی : مهره نگر گو مباش افعی مردم گزای نافه طلب گو مباش آهوی صحرانشین . خاقانی .کرد صحرانشین کوه نوردچون بیابانیان بیابان گ
صحرانشینیلغتنامه دهخداصحرانشینی . [ ص َ ن ِ ] (حامص مرکب ) چادرنشینی .در بیابان اقامت گزیدن . مقابل ده نشینی ، شهرنشینی .
صحرانشینیلغتنامه دهخداصحرانشینی . [ ص َ ن ِ ] (حامص مرکب ) چادرنشینی .در بیابان اقامت گزیدن . مقابل ده نشینی ، شهرنشینی .
صحرانشینیلغتنامه دهخداصحرانشینی . [ ص َ ن ِ ] (حامص مرکب ) چادرنشینی .در بیابان اقامت گزیدن . مقابل ده نشینی ، شهرنشینی .