صحراییفرهنگ فارسی عمید۱. بیابانی؛ صحرانشین؛ ساکن صحرا.۲. پرورشیافته در صحرا: گل صحرایی، موش صحرایی.۳. کار یا عملی که در صحرا انجام شود.
شارا / شهراگویش بختیارینوعى تور بسیار بزرگ مخصوص حمل ساقه و خوشههاى جو و گندم و مانند آناز صحرا (تورى است بافته شده از موى بز با سوراخهاى گشاد 5×5 سانتىمتر که در دو طرف آن تیرکهاى چوبى نصب شده است).
شحرالغتنامه دهخداشحرا. [ ] (سریانی ، اِ) به سریانی تاج البحر است و گفته اند لغت یونانی است . (فهرست مخزن الادویه ). || نام شمسا قازاج احمر است . (فهرست مخزن الادویه ).
شعرالغتنامه دهخداشعرا. [ ش ُ ع َ ] (از ع ، اِ) شعراء. چکامه سرایان و شاعران . (ناظم الاطباء). ج ِ شاعر. (دهار). چکامه سرایان . گویندگان . قافیه سنجان . قافیه پردازان . سخن سرایان . آنان که شعر گویند. (یادداشت مؤلف ) : شعر بی رنگ ولیکن شعرا رنگ برنگ همه چون دیو
سبزی صحراییلغتنامه دهخداسبزی صحرایی . [ س َ ی ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) انواع سبزی خودرو و سبزی که در صحرا روید و قابل خوردن باشد. سبزی خودرو که در صحرا رویَد و توان خورد، چون : زرد مرغک ، قازایاغی ، شنگ ، ترشک ، تره ٔ کوهی و غیره .
گوسفندان صحراییلغتنامه دهخداگوسفندان صحرایی . [ ف َ دا ن ِ ص َ ] (اِخ ) نام جزیره ای بوده است در دریای خزر. (نزهةالقلوب چ لسترانج ص 239).
تره ٔ صحراییلغتنامه دهخداتره ٔ صحرایی . [ ت َ رَ / رِ ی ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تره ٔ کوهی . گندنای بری . گندنای صحرایی . رجوع به تره و تره ٔ کوهی و طیطان شود.
دوِ صحراییcross-country runningواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ دوِ استقامتی که در هرنوع زمین طبیعی، ازجمله زمینهای علفپوش و گلی و غرقابی برگزار میشود
برفسُرۀ صحراییcross-country ski, XC-skiواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برفسُرۀ بلند و باریک که در برفسُری صحرایی به کار میرود متـ . چوباسکی صحرایی
سبزی صحراییلغتنامه دهخداسبزی صحرایی . [ س َ ی ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) انواع سبزی خودرو و سبزی که در صحرا روید و قابل خوردن باشد. سبزی خودرو که در صحرا رویَد و توان خورد، چون : زرد مرغک ، قازایاغی ، شنگ ، ترشک ، تره ٔ کوهی و غیره .
گوسفندان صحراییلغتنامه دهخداگوسفندان صحرایی . [ ف َ دا ن ِ ص َ ] (اِخ ) نام جزیره ای بوده است در دریای خزر. (نزهةالقلوب چ لسترانج ص 239).
تره ٔ صحراییلغتنامه دهخداتره ٔ صحرایی . [ ت َ رَ / رِ ی ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تره ٔ کوهی . گندنای بری . گندنای صحرایی . رجوع به تره و تره ٔ کوهی و طیطان شود.
دوِ صحراییcross-country runningواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ دوِ استقامتی که در هرنوع زمین طبیعی، ازجمله زمینهای علفپوش و گلی و غرقابی برگزار میشود
برفسُرۀ صحراییcross-country ski, XC-skiواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برفسُرۀ بلند و باریک که در برفسُری صحرایی به کار میرود متـ . چوباسکی صحرایی