صدگانفرهنگ فارسی عمید۱. (ریاضی) سومین عدد از سمت راست در اعداد طبیعی.۲. [قدیمی] واحد اندازهگیری وزن، برابر با صد درم یا نیم من تبریز.
صدگانلغتنامه دهخداصدگان . [ ص َ ] (اِمرکب ) نام وزن مخصوصی است . سنگ صد درم : مرد بقال در ترازوی خویش سنگ صدگان نهاد از کم و بیش . سنائی .در ترازو ندید صدگان سنگ گشت دلتنگ از آن و کرد آهنگ . سنائی .
پیسیدیانلغتنامه دهخداپیسیدیان . (اِخ ) نام مردم ساکن پیسیدیه ، محلی در آسیای صغیر. (رجوع به مجلدات سه گانه ٔ ایران باستان شود).
سیدانلغتنامه دهخداسیدان . [س َی ْ ی ِ ] (اِخ ) بصیغه ٔ تثنیه ، حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء).
سیدانلغتنامه دهخداسیدان . [ س ِ ] (اِخ )دهی است از دهستان حومه ٔ بخش صومای شهرستان ارومیه .دارای 362 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و توتون . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl"
سیدانلغتنامه دهخداسیدان . [ س ِی ْ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عقیلی بخش عقیلی شهرستان شوشتر. دارای 500 تن سکنه . آب آن از کارون . محصول آنجا غلات ، برنج و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
شذانلغتنامه دهخداشذان . [ ش َ / ش ُذْ ذا ] (ع اِ) سنگریزه های پراکنده و جز آن . (منتهی الارب ). سنگریزه های متفرق و جز آن و مفتوح آن اسم جمع است ، چون کذان . (از اقرب الموارد).- شذان الحصا ؛ سنگریزه های پراکنده و جز آن . (ناظم الاط
هزارگانلغتنامه دهخداهزارگان . [ هََ / هَِ ] (ص نسبی ) هزاران . هزار : هزارگان درم فرمود ایشان را و همگان امید گرفتند. (تاریخ بیهقی ). || مرتبه ٔ چهارم اعداد دهدهی که پس از صدگان است و آن شامل اعداد چهاررقمی است .
دهگانلغتنامه دهخدادهگان . [ دَ] (ص نسبی ) منسوب به ده (مرکب از ده عددی و گان پسوند نسبت ). اعشار؛ (یادداشت مؤلف ). معشر. عشار. (منتهی الارب ). || ده تا ده تا. ده نفر ده نفر. ده فرد با هم : لشکر از جهت خان و مال دهگان و بیستگان در گریختن آمدند. (راحةالصدور راوندی ). وده
عنصر عددیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ی، فاکتور، کسر، عددگویا، کسر متعارفی، عدد مخلوط، کسر مرکب مضروب، مقسوم، بخشیاب، مضروبٌفیه، مقسومٌعلیه، بخشی مخرج، مضرب اعشار، اعشار مکرر فاکتور مشترک، مخرج مشترک ضریب، عدد ثابت، پارامتر توان، مجذور، ریشه، رادیکال، جذر، ریشه دو، کعب، ریشه مکعب (سه) ایندکس، لگاریتم، لگاریتم طبیعی، عدد e،
مآتلغتنامه دهخدامآت . [ م ِ ] (ع عدد، اِ) صدها. (غیاث )(آنندراج ). ج ِ مائة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صدگان . (التفهیم ، یادداشت ایضاً). مئات . سدگان . در حساب ، ده دهگان (عشرا) یعنی ده واحد از مرتبه ٔ دوم تشکیل یک سده یا یک واحد از مرتبه ٔ سوم را میدهد و اعداد یکصد، دوصد، سه صد، چهارصد.