فرهنگ فارسی عمید
۱. صمیمیت؛ یکرنگی.۲. پاک، روشن، و خالص شدن.۳. [عامیانه] تفریح.٤. خوشی و خرمی.٥. (اسم) (موسیقی) گوشهای در دستگاه شور.٦. [قدیمی] پاکی؛ پاکیزگی.٧. [قدیمی] روشنی.⟨ صفا دادن: (مصدر متعدی)۱. زدودن چیزی و به آن جلا و رونق دادن.۲. پاک و پاکیزه کرد