صلابتلغتنامه دهخداصلابت . [ ص َ ب َ ](ع مص ) سخت شدن . (غیاث اللغات ). || (اِمص ) سختی . (غیاث اللغات ). || زَفتی . درشتی . مقابل لینت . || استواری . محکمی . قرصی : ... صلابت دین سلطان معلوم شد زبان اصحاب اغراض و عذل عذال بسته گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص <span class="h
صلابتفرهنگ فارسی معین(صَ بَ) [ ع . صلابة ] 1 - (مص ل .) سخت و استوار شدن . 2 - (اِمص .) استواری . 3 - مهابت .
سلبوتلغتنامه دهخداسلبوت . [ س َ ل َ ] (ع ص ) بسیار رباینده و مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (از لسان ) (از اقرب الموارد).
صلبوتلغتنامه دهخداصلبوت . [ ص َ ل َ ] (اِخ ) جمعةالصلبوت ؛ روز جمعه ای که وفات عیسی در آن روز بود : زآنکه عیسیت را سوی لاهوت هست در راه جمعةالصلبوت .سنائی (حدیقه چ مدرس رضوی ص 112).
باصلابتفرهنگ مترادف و متضاد۱. باسطوت، باصولت، باوقار، باهیبت، صولتمند، موقر، هیبتدار ≠ بیصلابت، بیوقار، ناموقر ۲. محکم، استوار