ترجمه مقاله

صلب

salb

۱. مصلوب کردن؛ به دار آویختن؛ به دار زدن؛ کسی را بر دار کشیدن.
۲. درآوردن چربی و مغز استخوان.
۳. بریان کردن گوشت.

۱. بردبار، شکیبا، صبور
۲. بردارکشیدن، دارزدن ≠ ناصبور

ترجمه مقاله