صمصاملغتنامه دهخداصمصام . [ ص َ ] (اِخ ) ابن تاج الدولة جعفربن ثقةالدوله یوسف بن عبداﷲ کلبی . وی آخرین امیر از امرای کلبی در جزیره ٔ صقلیه است . بسال 417 هَ . ق .به ولایت رسید. در امارت و انقلاب ها و فتنه ها برخاست و او برابر مشکلات مقاومت کرد، لیکن شورشیان بر
صمصاملغتنامه دهخداصمصام . [ ص َ ] (اِخ ) نام شمشیر عمروبن معدیکرب . (منتهی الارب ). واثق بشمشیر عمروبن معدیکرب که صمصام نام داشت زخمی بر احمد زد. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 268). در عقد الفرید و تعلیقات البیان و التبیین نام این
صمصاملغتنامه دهخداصمصام . [ ص َ ] (ع اِ) تیغ بران که بازنگردد. (منتهی الارب ). شمشیر بران . (غیاث اللغات ) (دهار) : یکی صمصام اعداکش عدوخواری چو اژدرهاکه هرگز سیر نبود وی ز مغز و از دل اعدا. دقیقی .بر دوست داران دولت خویش گیتی ن
سمساملغتنامه دهخداسمسام . [ س َ ] (ع ص ) سبک سیر از هر چیزی . (ناظم الاطباء). || (اِ) گرگ خردجثه . (ناظم الاطباء).
صمصام کندیلغتنامه دهخداصمصام کندی . [ ص َ ک َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر که در 16 هزارگزی جنوب باختری ورزقان و 4500 گزی ارابه رو تبریز به اهر واقع است .کوهستانی ، معتدل . سکنه ٔ آن <span class="hl" dir="
صمصام آبادلغتنامه دهخداصمصام آباد. [ ص َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پیشکوه بخش تفت شهرستان یزد که در 20 هزارگزی باختر تفت واقع است ، متصل به جاده ٔ تفت . کوهستانی معتدل . دارای 60 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . شغ
صمصام الدولةلغتنامه دهخداصمصام الدولة. [ ص َ مُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) رجوع به ابوکالنجار مرزبان بن فناخسره ... شود.
صمصام الدینلغتنامه دهخداصمصام الدین . [ ص َ مُدْ دی ] (اِخ ) از حکام لر کوچک که پس از حسام الدین عمربک به حکومت لرستان رسید و بسال 695 هَ . ق . کشته شد. (تاریخ گزیده چ عکسی ص 556).
صمصامةلغتنامه دهخداصمصامة. [ ص َ م َ ] (اِخ ) نام شمشیر عمروبن معدیکرب است : بعث عمربن الخطاب الی عمروبن معدیکرب ان یبعث الیه بسیفه المعروف بالصمصامة... (العقد الفرید چ محمدسعید عریان ج 1 ص 134). وصف سیف عمروبن معدیکرب الذی یقا
صمصامةلغتنامه دهخداصمصامة. [ ص َ م َ ] (ع اِ) تیغ که بازنجهد از زخم . (مهذب الاسماء). تیغ بران که بازنگردد. (منتهی الارب ). || (ص ) رجل صمصامة و فرس صمصامة. گذرنده ٔ در کار و عزیمت . || درشت . || استوار. در همه معانی رجوع به صمصام شود.
صمصامیلغتنامه دهخداصمصامی . [ ص َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دوآب بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در 40هزارگزی شمال باختر اردل در 6 هزارگزی راه مالرو. کوهستانی ، معتدل . دارای 140 تن سکنه . آب آن از
صمصام کندیلغتنامه دهخداصمصام کندی . [ ص َ ک َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر که در 16 هزارگزی جنوب باختری ورزقان و 4500 گزی ارابه رو تبریز به اهر واقع است .کوهستانی ، معتدل . سکنه ٔ آن <span class="hl" dir="
صمصام آبادلغتنامه دهخداصمصام آباد. [ ص َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پیشکوه بخش تفت شهرستان یزد که در 20 هزارگزی باختر تفت واقع است ، متصل به جاده ٔ تفت . کوهستانی معتدل . دارای 60 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . شغ
ابوعلیلغتنامه دهخداابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن استاد هرمز. از دست صمصام الدوله شش تن از فرزندان عزالدوله بختیاربن معزالدوله را اسیرکرد و نزد صمصام الدوله برد واو دوتن را بکشت و چهارتن دیگر را به زندان کرد و کرتی دیگر صمصام الدوله او را به بغداد به حرب بهاءالدوله فرستاد و چون خبر قتل صمصام ال
ابوکالنجارلغتنامه دهخداابوکالنجار. [ اَ ل ِ ] (اِخ ) صمصام الدوله . رجوع به ابوکالنجار مرزبان بن فناخسره شود.
الیاسلغتنامه دهخداالیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) شهاب الدین . وی با حاکم لرستان صمصام الدین محمود جنگ کرد و سرانجام بدست او کشته شد و بدستور غزان خان ، صمصام الدین نیز بقصاص وی بقتل رسید (695 هَ . ق .). رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 556</sp
ابوالفضللغتنامه دهخداابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) عبداﷲبن عارض شیرازی وزیر صمصام الدولةبن عضدالدولة. رجوع به عبداﷲ... شود.
ابوکالنجارلغتنامه دهخداابوکالنجار. [ اَ ل ِ ] (اِخ ) مرزبان بن فناخسره عضدالدولةبن حسن رکن الدوله ٔ دیلمی بویهی ملقب به صمصام الدوله و شمس المله از دست خلافت . (آثارالباقیه ص 133). جلوس 379، هَ . ق . وفات <span class="hl" dir="ltr"
صمصام کندیلغتنامه دهخداصمصام کندی . [ ص َ ک َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر که در 16 هزارگزی جنوب باختری ورزقان و 4500 گزی ارابه رو تبریز به اهر واقع است .کوهستانی ، معتدل . سکنه ٔ آن <span class="hl" dir="
صمصام آبادلغتنامه دهخداصمصام آباد. [ ص َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پیشکوه بخش تفت شهرستان یزد که در 20 هزارگزی باختر تفت واقع است ، متصل به جاده ٔ تفت . کوهستانی معتدل . دارای 60 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . شغ
صمصام الدولةلغتنامه دهخداصمصام الدولة. [ ص َ مُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) رجوع به ابوکالنجار مرزبان بن فناخسره ... شود.
صمصام الدینلغتنامه دهخداصمصام الدین . [ ص َ مُدْ دی ] (اِخ ) از حکام لر کوچک که پس از حسام الدین عمربک به حکومت لرستان رسید و بسال 695 هَ . ق . کشته شد. (تاریخ گزیده چ عکسی ص 556).
صمصام الممالکلغتنامه دهخداصمصام الممالک . [ ص َ مُل ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) شیرمحمدخان از سران ایل سنجابی و در حدود سال 1260 هَ . ق . متولد و بسال 1334 هَ . ق . درگذشت . (مجله ٔ یادگار شماره ٔ سوم سال پنجم ).