صندکلغتنامه دهخداصندک . [ ص َ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان هیدوج بخش سوران شهرستان سراوان که در 35هزارگزی جنوب خاوری سوران و 15هزارگزی خاور راه سوران به ایرافشان واقع است . دارای 20تن سکنه
صندقلغتنامه دهخداصندق . [ ص َ دُ ] (ع اِ) مخفف صَندوق که در عربی صُندوق و در فارسی بفتح اول متداول است : دخت ظهور غیب احد احمدناموس حق و صندق اسرارش . ناصرخسرو.رجوع به صندوق شود.
سندوکلغتنامه دهخداسندوک . [ س َ ] (اِخ ) ابن حبیبة واسطی . رجوع به ابوطاهر سندوک و تاریخ ادبیات ادوارد براون ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 75 شود.