صیاملغتنامه دهخداصیام . (ع مص ) روزه داشتن . (تاج المصادر بیهقی )(ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار). || (اِ) ج ِ صوم . (غیاث اللغات ). رجوع به صوم شود : تا نپذیردت ز تو زی خدای نیست پذیرفته صلاة و صیام . ناصرخسرو.نزد خداوند عرش باد مق
پهنای درزseam width, seam height, seam lengthواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر درازای درز مضاعف در موازات تاخوردگیهای درز
جوشکاری مقاومتی درزیresistance seam welding, RSEW, seam weldingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جوشکاری مقاومتی که در آن اتصال جوش بهصورت درز است
عمق درزseam countersink, seam depth, countersink depthواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر عمق، از بالاترین نقطۀ قلاب در تا صفحۀ در
درز برجستهjumped seamواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از درز مضاعف که به علت خوب فشرده نشدن، سست و برآمده است
سی مهره ٔ صیاملغتنامه دهخداسی مهره ٔ صیام . [ م ُ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از سی روزه ٔ ماه رمضان . (برهان ) (آنندراج ).
ره گویلغتنامه دهخداره گوی . [ رَه ْ ] (نف مرکب ) رَه گُوی . ره گو. مطرب و خواننده و خنیاگر و نغمه سرای . (از انجمن آرا) (از برهان ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) : حریف آمده مهمان و مطرب و ره گوی برون ماه صیام و درون ماه صیام .سوزنی (از جهانگ
fastدیکشنری انگلیسی به فارسیسریع، روزه، صیام، روزه گرفتن، بسرعت، تند، فوری، تندرو، سریع السیر، سبک، سفت، جماز، عجول، جلد و چابک، رنگ نرو، سرزنده، با وفا
سی مهره ٔ صیاملغتنامه دهخداسی مهره ٔ صیام . [ م ُ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از سی روزه ٔ ماه رمضان . (برهان ) (آنندراج ).