صیدنهفرهنگ فارسی عمید[عربی: صَیدنَة] [قدیمی]۱. علمی که دربارۀ گیاهان دارویی و خاصیت آنها بحث میکند؛ گیاهشناسی.۲. فروش عطر، دارو، و گیاهان دارویی؛ داروفروشی؛ عطاری.۳. (اسم) کتاب داروشناسی.
صیدنهلغتنامه دهخداصیدنه . [ ص َ دَ ن َ ] (اِخ ) نام کتاب ابوریحان . (منتهی الارب ). این کتاب را علی بن عثمان کاشانی ترجمه کرده است . در کشف الظنون نام کتاب را صیدلة نوشته است . (کشف الظنون چ 2 استانبول ستون 1434).
شذنیةلغتنامه دهخداشذنیة. [ ش َ ذَ نی ی َ ] (ص نسبی ) شتران برگزیده و شذنیة منسوب است به گشنی یا شهری . (از صبح الاعشی ج 2 ص 35).
سدنةلغتنامه دهخداسدنة. [ س َ دَ ن َ ] (ع اِ) دربانان و خادمان ، و این جمع سادن است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ): سدنه ٔ کعبه ؛ خادمان کعبه . (دهار). ج ِ سادِن . رجوع به سادن شود.- سدنه ٔ سبعه ؛ هفت خانه ضحاک ساخته بود هر یک بنام یکی از کواکب سبعه ٔ سیاره و هر یک از
صدینةلغتنامه دهخداصدینة. [ ص َ ن َ ] (اِخ ) نام قبیله ای است در بربر، و هم نام موضعی است که این قبیله بدان فرود آمده اند. رجوع به معجم البلدان ذیل کلمه ٔ «بربر» شود.
صیدنةلغتنامه دهخداصیدنة. [ ص َ دَ ن َ ] (ع اِمص ) علم داروشناسی . (منتهی الارب ). صیدلة. گیاه شناسی . رجوع به صَیْدَلَة شود.
باشمهلغتنامه دهخداباشمه . [ ] ( ) رازی گوید باشمه بدوق رسد. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ بیرونی ). این لغت و شرح آن جز در صیدنه ٔ ابوریحان جائی دیده نشدو مصحف می نماید و مراد از آن دانسته نشد که چیست .
ترملغتنامه دهخداترم . [ ] (اِ) نوعی است از انواع تره ها و از سیسنبر تیزتر است . (از ترجمه ٔ صیدنه ).