ضربیفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی نوعی طاق یا سقف محدب که با آجر ساخته میشود.۲. (موسیقی) ویژگی اثر موسیقایی موزون.
ضربیلغتنامه دهخداضربی . [ ض َ ] (ص نسبی ) منسوب به ضرب .- طاق ِ ضربی ؛ قسمی طاق که زنند از آجرهای به پهنا بهم پیوسته یعنی قطر طاق قطر اقصر آجر است .- آلت ضربی ؛ در آلات موسیقی ، چون دف و دهل و دورویه و امثال آن .|| جلد ضربی ،جلد چر
ضربیفرهنگ فارسی معین(ضَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - آواز یا آهنگی که وزن مرتب داشته باشد. 2 - نوعی طاق یا سقف محدب .
دربیگلغتنامه دهخدادربیگ . [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 58هزارگزی شمال کرمان و 5هزارگزی جنوب راه مالرو شهداد به راور. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8</spa
دربیلغتنامه دهخدادربی . [ دَ ] (اِ) دربه . درپه . درپی . پینه و پیوندی که بر جامه دوزند. (برهان ). پینه و درپی و پاره ای که بر جامه و جز آن دوزند. (ناظم الاطباء). رقعه . وصله : سیه گلیم خری ژنده جل و پشماگندکه ژندگیش نه دربی پذیرد و نه رفو. <p class="author
دربیلغتنامه دهخدادربی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به درب که جایگاهی است در نهاوند. || منسوب به درب که جایگاهی است در بغداد. (از الانساب سمعانی ).
ساز ضربیلغتنامه دهخداساز ضربی . [ زِض َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آلت موسیقی که با کوبیدن ضربه ای بدان بصدا درآید، چون دایره و طبل و کوس و غیره . رجوع به ساز شود.
نیم ضربیلغتنامه دهخدانیم ضربی . [ ض َ ] (ص نسبی ) (اصطلاح صحافان ) جلد چرمی نیم ضربی . جلد تیماجی نیم ضربی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ضربی شود.
دوضربیلغتنامه دهخدادوضربی . [ دُ ض َ ] (ص نسبی ) (اصطلاح موسیقی ) یکی از اقسام میزان ساده است . میزان دو ضربی بواسطه ٔ کسر 34 تعیین شده و نشان می دهد که میزان باید از نوت یا سکوتهایی ترکیب شود که مجموع کشش آن بیش از دو ضرب نباشد مثلاً یک سفید یا دو سیاه یا یک س
ساز ضربیلغتنامه دهخداساز ضربی . [ زِض َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آلت موسیقی که با کوبیدن ضربه ای بدان بصدا درآید، چون دایره و طبل و کوس و غیره . رجوع به ساز شود.
نیم ضربیلغتنامه دهخدانیم ضربی . [ ض َ ] (ص نسبی ) (اصطلاح صحافان ) جلد چرمی نیم ضربی . جلد تیماجی نیم ضربی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ضربی شود.
خم انرژی حاصلضربیenergy product curveواژههای مصوب فرهنگستانمنحنی تغییرات انرژی حاصلضربی در نقاط مختلف میدان وامغناطنده
انرژی حاصلضربیenergy productواژههای مصوب فرهنگستانکمیتی حاصل از ضرب کردن بُردارهای میدان مغناطنده در چگالی میدان مغناطیسی