ضعفاءلغتنامه دهخداضعفاء. [ ض ُع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ضعیف . (منتهی الارب ) : هرگز نکند با ضعفا سخت کمانی با آنکه بداندیش بود سخت کمانست . منوچهری .آسیب و ستم او بر ضعفاء رسید. (تاریخ بیهقی ص 419). ضعف
ضعیفیلغتنامه دهخداضعیفی . [ ض َ ] (اِخ ) از قدمای شعرای عثمانی و معاصر سلطان سلیمان قانونی است . (قاموس الاعلام ترکی ).
ضعیفیلغتنامه دهخداضعیفی . [ ض َ ] (اِخ ) محمد. از قدمای شعرای عثمانی و اهل قسطمونی است . (قاموس الاعلام ترکی ).
ضعفاءلغتنامه دهخداضعفاء. [ ض ُع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ضعیف . (منتهی الارب ) : هرگز نکند با ضعفا سخت کمانی با آنکه بداندیش بود سخت کمانست . منوچهری .آسیب و ستم او بر ضعفاء رسید. (تاریخ بیهقی ص 419). ضعف
استیکالفرهنگ فارسی عمید۱. لقمه خواستن.۲. مال مردم ضعیف را گرفتن و خوردن.⟨ استیکال ضعفا: [قدیمی] خوردن مال ضعیفان.
لانیدنلغتنامه دهخدالانیدن . [ دَ ] (مص ) لاندن . جنبانیدن و افشانیدن . (برهان ) : پیش من چونکه نجنبدت زبان هرگزخیره پیش ضعفا چونکه همی لانی .ناصرخسرو.
نیکوکاری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ن، احسان کردن، وجدانداشتن، خدمتگزار مردم بودن، کار عام المنفعه کردن، مُصلح بودن، رفورم کردن، عیادتکردن، از ضعفا عیادت کردن، نواختن، دستگیری کردن
ضعفاءلغتنامه دهخداضعفاء. [ ض ُع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ضعیف . (منتهی الارب ) : هرگز نکند با ضعفا سخت کمانی با آنکه بداندیش بود سخت کمانست . منوچهری .آسیب و ستم او بر ضعفاء رسید. (تاریخ بیهقی ص 419). ضعف