ضیافتلغتنامه دهخداضیافت . [ ف َ ] (ع اِمص ، اِ) مهمانی . (دهار) (مهذب الاسماء). میهمانی . سور. ج ، ضیافات . (مهذب الاسماء) : کفشگر... بضیافت بعضی از دوستان رفت . (کلیله و دمنه ). ایشان را بسرای ضیافت بردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 334).<
ضیافتدیکشنری فارسی به انگلیسیbanquet, dinner, feast, fete, fête, formal, function, gala, luau, reception
ضیافتفرهنگ فارسی معین(فَ) [ ع . ضیافة ] 1 - (مص ل .) مهمان شدن . 2 - (اِمص .) مهمانی ، مهمانی باشکوه .
ضافطلغتنامه دهخداضافط. [ ف ِ ] (ع ص ) مسافر سفر دور و دراز. || شتر بارکش . || آنکه متاع را از شهری بشهری برد برای فروختن . (منتهی الارب ).
ضیافت خانهلغتنامه دهخداضیافت خانه . [ ف َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب )مهمانخانه : به ضیافت خانه ٔ عقارب نواهس و حَیّات لواحس بشتافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 456).از ضیافت خانه ٔ درد تو دل نومیدنیست هر نصیب
ضیافت خورلغتنامه دهخداضیافت خور. [ ف َ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) کسی که بمهمانی رود. میهمان .- امثال :ضیافت خور خوش آمدگوی باشد . (جامع التمثیل ).
تالار ضیافتbanqueting roomواژههای مصوب فرهنگستانتالاری در مهمانخانه/ هتل برای برگزاری مهمانیهای رسمی و مجلل
ضیافت خانهلغتنامه دهخداضیافت خانه . [ ف َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب )مهمانخانه : به ضیافت خانه ٔ عقارب نواهس و حَیّات لواحس بشتافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 456).از ضیافت خانه ٔ درد تو دل نومیدنیست هر نصیب
ضیافت خورلغتنامه دهخداضیافت خور. [ ف َ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) کسی که بمهمانی رود. میهمان .- امثال :ضیافت خور خوش آمدگوی باشد . (جامع التمثیل ).
دیپلماسی ضیافتیcocktail diplomacyواژههای مصوب فرهنگستانشیوۀ مدیریت و هدایت روابط خارجی یک کشور به دست نمایندگان رسمی آن کشور در مهمانیهای نیمهرسمی
تالار ضیافتbanqueting roomواژههای مصوب فرهنگستانتالاری در مهمانخانه/ هتل برای برگزاری مهمانیهای رسمی و مجلل
توشیفرهنگ فارسی عمیدنوعی ضیافت که در آن هرکس هر طعامی دارد بیاورد و با هم بخورند؛ نوعی ضیافت که هر کسی سهم خود را بدهد.
ضیافت خانهلغتنامه دهخداضیافت خانه . [ ف َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب )مهمانخانه : به ضیافت خانه ٔ عقارب نواهس و حَیّات لواحس بشتافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 456).از ضیافت خانه ٔ درد تو دل نومیدنیست هر نصیب
ضیافت خورلغتنامه دهخداضیافت خور. [ ف َ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) کسی که بمهمانی رود. میهمان .- امثال :ضیافت خور خوش آمدگوی باشد . (جامع التمثیل ).
تالار ضیافتbanqueting roomواژههای مصوب فرهنگستانتالاری در مهمانخانه/ هتل برای برگزاری مهمانیهای رسمی و مجلل