طاعاتلغتنامه دهخداطاعات . (ع اِ) ج ِ طاعة، طاعت . رجوع به طاعت شود. رسول را بر جمله ٔ طاعات بازگردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 40).
تاحتلغتنامه دهخداتاحت . (اِخ ) یکی از منازل بنی اسرائیل است در دشت . (سفر اعداد 33:26 و 27). و گمان می رود که در نزدیکی کوه تیه در میانه ٔاعراب پتاهیه واقع است . (قاموس کتاب مقدس ص <span clas
تحاتلغتنامه دهخداتحات . [ ت َ حات ت ] (ع مص ) پوست بازکنده شدن . || خراشیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || فروریختن و پاشیده شدن برگ از شاخه . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || تحات دندانها؛ تأکل آنها. (از اقرب الموارد). فروریختن و کرم خوردگی دندانها. و رجوع به تحاتُت شود.
تحاثلغتنامه دهخداتحاث . [ت َ حاث ث ] (ع مص ) برانگیخته شدن گروهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط): و لاتحاثون علی طعام المسکین ؛ ای لاتحاضون . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || برانگیختن بعضی مر بعضی را بر کاری . (ناظم الاطباء) .
تحادلغتنامه دهخداتحاد. [ ت َ حادد ] (ع مص ) با یکدیگر مخالفت کردن و بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بر یکدیگر خشم گرفتن و با هم دشمنی کردن و بمخالفت برخاستن . (از قطر المحیط). بر یکدیگر خشم گرفتن و با هم دشمنی کردن . (از اقرب الموارد).
نمازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب تضرع، نیایش، طاعات، عبادات، زیارت، ذکر، خضوع نمازمیت، نماز وحشت، دعای کمیل، نافله ادعیه، اذن دخول، انیکاد (وانیکاد)، دعای توسل، زیارت عاشورا عمل، اقامه، اعاده روش نیایش، رازونیاز، مناجات، سجود، رکوع، ذکر
صوفی علیلغتنامه دهخداصوفی علی . [ ع َ ] (اِخ ) (شیخ ...) در سلک اعاظم مریدان شیخ زین الدین خوافی بود و بر ادای وظائف طاعات و عبادات مراقبت داشت و جمعی کثیر از درویشان در خانقاه او سکونت داشتند. صوفی علی در اواخر زمان خاقان منصور (سلطان حسین میرزا)درگذشت و در حظیره ای که خواجه جمال الدین عطأاﷲ در
دانه دانهلغتنامه دهخدادانه دانه . [ن َ / ن ِ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) قید تکرار : اندک اندک بهم شود بسیاردانه دانه است غله در انبار. سعدی . || یک یک . یکی یکی . مجزی به اف
اقطاعاتلغتنامه دهخدااقطاعات . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اقطاعة و اقطاع : او را بانواع الطاف و کرامات و مزید قربات بنواخت و باقطاعات زیادت موعود گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). سالها باید تا ترتیب لشکری دهند و خزانه های مالامال تا در وجه مواجب و اقطاعات ایشان بردارند. (جهانگشای ج