طاعمدیکشنری عربی به فارسیخوراک دهنده , خورنده , چرنده , چارپايان پرواري , رود فرعي , بطري پستانک دار , سوخت رسان , ناودان
طاعملغتنامه دهخداطاعم . [ ع ِ ] (ع ص ) بی نیاز. یقال : هو طاعم عن طعامکم ؛ ای مستغن . || خورنده . || چشنده . || مرد نیکوحال در مطعم و مأکل . (منتهی الارب ). آنکه در خورش حال خوشی داشته باشد. (منتخب اللغات ) : قل لااجد فیما اوحی الی محرما علی طاعم یطعمه الا ان یکون میت
تعقیبی تیمیteam pursuitواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه/ پیست با قواعد مسابقة تعقیبی که در آن دو تیم سه یا چهار نفره با هم رقابت میکنند
دویستمتر تیمیteam sprintواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه/ پیست که در آن تیمهای سهنفره، دوبهدو، سه دور مسیر راهه/پیست را طی میکنند؛ برنده تیمی است که در مدت زمان کمتری کار را خاتمه میدهد
بالگروهheli team, helicopter teamواژههای مصوب فرهنگستانگروهی متشکل از نیروهای مجهز به تجهیزات رزمی که با استفاده از بالگرد ترابری میشوند
متطاعملغتنامه دهخدامتطاعم . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) کبوتری که منقار خود را درمنقار کبوتر دیگری داخل کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تطاعم شود.
مطاعملغتنامه دهخدامطاعم . [ م َ ع ِ ] (ع اِ) خوردنیها و طعام ها. ج ِ مَطعَم . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خوردنیها.ج ِ مطعم . مطاعم و مشارب ؛ مأکول و مشروب ، خوردنیها و آشامیدنیها. (ناظم الاطباء). و رجوع به مطعم شود.
تطاعملغتنامه دهخداتطاعم . [ ت َ ع ُ ] (ع مص ) داخل کردن کبوتر نر دهن را در دهن کبوتر ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).