طیفریفرهنگ فارسی عمیدطبق؛ طبقچه؛ طبق کوچک: ◻︎ یکی نیشکر داشت بر طیفری / چپ و راست گردید بر مشتری (سعدی۱: ۱۳۸).
پارکابیلغتنامه دهخداپارکابی .[ رِ ] (اِ مرکب ) مقدار قلیل . چه پا بمعنی خوار و ذلیل و زبون و رکابی طبقچه خرد است . (غیاث اللغات ).
کلاجودلغتنامه دهخداکلاجود. [ ک َ ] (اِ) طبقچه و یا طبق کوچک پهن از طلا و یا نقره و یا سفال که در روی آن کاسه یا پیاله گذارند و نعلبکی و پیاله ٔپر و لبریزی که به سلامتی دیگری خورند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
آب نباتلغتنامه دهخداآب نبات . [ ب ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمی حلوا و شیرینی : چه شیوه میکندآب نبات با دل ماکه بر طبقچه ٔ شمشاد و کاسه ٔ حلبی است .بسحاق اطعمه .
طبقریلغتنامه دهخداطبقری . [ طَ ق َ ] (اِ) طبقچه را گویند. (برهان ) (غیاث اللغات ). || بمعنی کنار و دامن هم هست . (برهان ). || جا و مقامی باشد غیرمعلوم . (برهان ) (غیاث اللغات ) : یکی نیشکر داشت بر طبقری چپ و راست گردید بر مشتری .سعدی (بوستا