طلوعلغتنامه دهخداطلوع . [ طُ ] (ع مص ) برآمدن آفتاب و مانند آن . (زوزنی ) (منتخب اللغات ) (تاج المصادر). دمیدن . سر برزدن . طالع شدن .برآمدن . برآمدن آفتاب و ماه و ستاره . مقابل افول و غروب . مقابل سقوط. برآمدن آفتاب و جز آن از ستارگان .بزدغ : طلع الکوکب طلوعاً و مطلعاً؛ مطلعاً، برآمد ستاره ،
تلوعلغتنامه دهخداتلوع . [ ت ُ ] (ع مص ) بلند برآمدن روز. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || منبسطگردیدن چاشتگاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). یقال : تلعت الضحی تلوعاً؛ اذا انبسطت . (از ذیل اقرب الموارد). || سر برآوردن مرد از هر چه که در او بود.
تلوهلغتنامه دهخداتلوه . [ ت َ ل َوْ وُه ْ ] (ع مص ) درخشیدن سراب و اضطراب و درخش آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تلوةلغتنامه دهخداتلوة. [ ت ِل ْ وَ ] (ع اِ) مؤنث تلو.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مؤنث تلو یعنی بچه ٔ ماده ٔ خر و استر. (ناظم الاطباء). رجوع به تلو شود.
طلوعلغتنامه دهخداطلوع . [ طُ ] (ع مص ) برآمدن آفتاب و مانند آن . (زوزنی ) (منتخب اللغات ) (تاج المصادر). دمیدن . سر برزدن . طالع شدن .برآمدن . برآمدن آفتاب و ماه و ستاره . مقابل افول و غروب . مقابل سقوط. برآمدن آفتاب و جز آن از ستارگان .بزدغ : طلع الکوکب طلوعاً و مطلعاً؛ مطلعاً، برآمد ستاره ،
طلوعلغتنامه دهخداطلوع . [ طُ ] (ع مص ) برآمدن آفتاب و مانند آن . (زوزنی ) (منتخب اللغات ) (تاج المصادر). دمیدن . سر برزدن . طالع شدن .برآمدن . برآمدن آفتاب و ماه و ستاره . مقابل افول و غروب . مقابل سقوط. برآمدن آفتاب و جز آن از ستارگان .بزدغ : طلع الکوکب طلوعاً و مطلعاً؛ مطلعاً، برآمد ستاره ،
ذات الطلوعلغتنامه دهخداذات الطلوع . [ تُطْ طُ] (اِخ ) نام موضعی که رسول اکرم سریّه ای بدانجا گسیل داشت و همگی بدرجه ٔ شهادت فائز آمدند. (المرصع).
علی الطلوعلغتنامه دهخداعلی الطلوع . [ ع َ لَطْ طُ ] (ع ق مرکب ) هنگام طلوع آفتاب . (ناظم الاطباء). گاه آفتاب برآمدن . هنگام سرزدن آفتاب . || در ناظم الاطباء به معنای پگاه و سپیده دم و صبح بسیار زود نیز آمده است .