طولغتنامه دهخداطو. (ترکی ، اِ) طوی . ضیافت . عروسی : دائماً خاقان ما کرده ست طوگوش مارا می کشد لاتقنطوا.مولوی .
نوترینوی تاؤtau neutrinoواژههای مصوب فرهنگستانذرهای که به همراه تاؤ، نسل سوم لپتونها را تشکیل میدهد و در طبیعت فقط بهصورت چپگرد وجود دارد
طیفسنج جِرمی زمانپروازیtime-of-flight mass spectrometer, TOF 2واژههای مصوب فرهنگستاننوعی طیفسنج جِرمی که در آن یونها برمبنای سرعتهایشان بدون اعمال هرگونه نیروی بیرونی جدا میشوند
بازدهی تا سررسیدyield to maturityواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین سالانۀ بازدهی اوراق قرضهای که سرمایهگذار، تا سررسید، آنها را نگه میدارد
پرداخت کرایه تا محلcarriage paid toواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قرارداد در تجارت بینالمللی که برطبق آن فروشنده کرایة حمل را تا محل تعیینشده پرداخت میکند اختـ . پک تام CPT
طؤریلغتنامه دهخداطؤری . [ طُءْ ری ی ] (ع اِ) طؤوی . گویند: ما بالدار طؤری ؛ نیست در خانه کسی . (منتهی الارب ). رجوع به طؤوی شود.
طؤویلغتنامه دهخداطؤوی . [ طُءْ وی ی ] (ع اِ) طُؤْری . طورانی . گویند: ما بالدّار طؤوی ؛ نیست در خانه کسی . (منتهی الارب ). رجوع به طؤری شود.
عطولغتنامه دهخداعطو. [ ع َطْوْ / ع ِطْوْ / ع ُطْوْ / ع َ طُوو ] (ع اِ) آهو که به سوی درخت گردن دراز کند تا بخورد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
طورلغتنامه دهخداطور. (اِخ ) کوهی که موسی بر آن بمناجات شد. نام کوهی که موسی علیه السلام بر آن بمناجات شدی . طور سیناء در شبه جزیره ٔ سیناء . رجوع به طور سینا شود : هرکه در مصر شود یوسف چاهی نشودهرکه بر طور شود موسی عمران نشود. سنائی .
حطولغتنامه دهخداحطو. [ ح َطْوْ ] (ع مص ) جنبانیدن چیزی جنبان را و فعل آن از نصر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تحریک شی ٔ. (تاج المصادر بیهقی ).
رباطولغتنامه دهخدارباطو. [ رُ ] (اِخ ) نام یکی از دههای ناحیه فخر عمادالدین بوده واقع در 4فرسنگی شرقی گرگان . رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 171 شود.
خطولغتنامه دهخداخطو. [ خ َطْوْ ] (ع مص ) گام زدن . (منتهی الارب ) (ازتاج العروس ) (از لسان العرب ) (تاج المصادر بیهقی ).
خطولغتنامه دهخداخطو. [ خ ُ/ خ َ ] (اِ) گام . (یادداشت بخط مؤلف ) : کسری ازین ممالک و صد کسری و قبادخطوی ازین مسالک و صد خطه ٔ ختا.خاقانی .
خلقیات ارسطولغتنامه دهخداخلقیات ارسطو. [ خ ُ قی یا ت ِ اَ رِ / رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حکمت عملی ارسطو. مقابل حکمت نظری . (یادداشت بخط مؤلف ).