طیعلغتنامه دهخداطیع. [ طَ ] (ع مص ) فرمانبرداری کردن . طوع . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به طوع شود.
مطوعلغتنامه دهخدامطوع . [ م ُ طَوْ وِ ] (ع ص ) آن که به طوع جهاد کند بی آنکه بر وی واجب باشد. ج ، مطوعین . (ناظم الاطباء). و رجوع به مطوعة و مطوعین شود.