طیاشلغتنامه دهخداطیاش . [ طَی ْ یا ] (ع ص ) مرد سبک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرسبک . (زمخشری ) (مهذب الاسماء).سبک . (منتخب اللغات ). || آنکه آهنگ مختلف دارد و بر یک اراده نرود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه قصد یک چیز نداشته باشد و سرگردان و حیران باشد. (منتخب اللغات ). آنکه بیک سوی قصد
عوارض اقامتhotel tax, bed tax, resort tax, room taxواژههای مصوب فرهنگستانمالیاتی که دولت محلی یا مرکزی یا سازمانی دیگر برای افزایش درآمد یا توسعه و بهبود زیرساختهای گردشگری از بازدیدکنندگان بابت اقامتشان دریافت میکند
پردۀ لمسیtouch screen, touch display screenواژههای مصوب فرهنگستانپردۀ نمایشی با صفحۀ شفافِ حساس به تماس که میتوان از انگشت برای اشارۀ مستقیم به همۀ نقاط روی آن استفاده کرد
خشکِ تماسیtouch dryواژههای مصوب فرهنگستانویژگی پوششِ درحالخشکشدنی که سطح آن چسبناک نیست و اثر انگشت بر پوشش نمیماند
مالیات غیرمستقیمindirect taxواژههای مصوب فرهنگستانمالیاتی که خریدار بابت خرید کالاها و خدمات پرداخت میکند
هفافلغتنامه دهخداهفاف . [ هََ ف ْ فا ] (ع ص ) خران چست و سبک . (منتهی الارب ). طیاش . (اقرب الموارد). || سایه ٔ سرد و سایه ٔ آرمیده و سایه ٔتنک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بال سبک در پریدن . (منتهی الارب ). بالهای سبک پرواز. (ازاقرب الموارد). || پیراهن تنک شفاف براق و درخشنده و سبک .
نزلغتنامه دهخدانز. [ ن َزز ] (ع اِ) زهاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نِزّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آب زه . (مهذب الاسماء). آبی که از زمین تراود. کلمه ٔ فارسی و معرب است . (از اقرب الموارد). آب اندک که از زمین برآید. (فرهنگ خطی ). ج ، نزوز. || بسیار. (منتهی الارب )