عایقفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه سر راه کسی یا چیزی واقع میشود.۲. (فیزیک) مادهای که برق، حرارت، صدا، و مانند آن از آن عبور نمیکند؛ نارسانا: عایق صوتی.
عایقفرهنگ فارسی معین(یِ) [ ع . عائق ] (اِفا.) 1 - باز دارنده ، مانع . 2 - جسمی که حرارت یا جریان برق را از خود عبور ندهد.
بازتاب عُقزنیgag reflexواژههای مصوب فرهنگستانواکنش غیرارادی نوزاد هنگامی که یک شیء سفت به بخش پسین دهان او برخورد میکند
عایق 1insulation 1واژههای مصوب فرهنگستانمادهای که برای عایقبندی و جلوگیری از انتقال گرما یا برق یا صوت به کار میرود
عایق 2insulatorواژههای مصوب فرهنگستانهریک از توالیهای دِنا که به پروتئینهای ویژه متصل میشوند و مرز نواحی فعال و غیرفعال را مشخص میکنند متـ . عنصر مرزبند boundary element عایق فامینهای chromatin insulator
عایقبندی 1insulation 2واژههای مصوب فرهنگستانجلوگیری از انتقال الکتریسته یا گرما یا صوت از ناحیهای به ناحیۀ دیگر
insulatingدیکشنری انگلیسی به فارسیعایق بندی، عایق کردن، جدا کردن، مجزا کردن، روپوش دار کردن، با عایق مجزا کردن، بصورت جزیره دراوردن
insulatesدیکشنری انگلیسی به فارسیعایق بندی، عایق کردن، جدا کردن، مجزا کردن، روپوش دار کردن، با عایق مجزا کردن، بصورت جزیره دراوردن
insulateدیکشنری انگلیسی به فارسیعایق بندی، عایق کردن، جدا کردن، مجزا کردن، روپوش دار کردن، با عایق مجزا کردن، بصورت جزیره دراوردن، مشتق
خط گازعایقgas-insulated lineواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خط برق که رساناهای آن در محفظه قرار دارند و با گاز فشرده عایق شدهاند
درزبند عایقinsulated joint plugواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای نارسانا در درز عایق که با چسب به دو سر ریل متصل میشود
درز عایقinsulated joint, block jointواژههای مصوب فرهنگستاننوعی درز ریل با عایقبندی خاص برای جلوگیری از عبور جریان الکتریکی از ریلی به ریل دیگر
بارگُنج عایقthermal containerواژههای مصوب فرهنگستانبارگُنجی که بدون تجهیزات تولید گرما و سرما، بهواسطۀ داشتن سقف و کف و در و دیوارههای عایق، دمای مطلوب را حفظ میکند
بافۀ گازعایقgas-insulated cable, gas-filled cableواژههای مصوب فرهنگستانبافهای/ کابلی حاوی گاز فشرده برای عایقبندی و به حداقل رساندن فرایند یونش متـ . کابل گازعایق