عبدلغتنامه دهخداعبد. [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن عبداﷲبن عُفَیر ملقب به ابوذر انصاری هروی از فقهاء مالکی بود. او را تألیفات زیاد است از جمله : تفسیر قرآن و مستدرک بر صحیحین . السنة و الصفات . معجمان . (از الاعلام زرکلی ). و رجوع به ابوذر هروی شود.
عبدلغتنامه دهخداعبد. [ ع َ ] (اِخ ) ابن قصی بن کلاب بن مرة، جدجاهلی است پسران وی از قبائل «قریش البطاح » اند. مسکن و مأوای آنان در بطحه ٔ مکه بود. این طایفه در حدود سال 185 هَ . ق . منقرض شدند. (از الاعلام زرکلی ).
مدیریت بر مبنای سرکشیmanagement by walking around, management by wandering about, management by walking about, MBWAواژههای مصوب فرهنگستانروشی در مدیریت که در آن بر حضور مستقیم و سرزدة مدیریت در امور کاری و گفتوگو با کارمندان تأکید میشود
اطلاعات هزینههای محلیinformation about typical costsواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به هزینههای اضافی احتمالی خرید کالاهای محلی و خدمات متداول در هر مقصد گردشگری
اطلاعات ورودentry information about a countryواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به قوانین و مقررات ورود به یک کشور و عبور و خروج از آن
اطلاعات فراغتی ـ ورزشیinformation about sport and leisure facilitiesواژههای مصوب فرهنگستانریز اطلاعات تسهیلات ورزشی و فراغتی موجود در مقصد اعم از اینکه در قرارداد قید شده باشد یا نشده باشد
نورتابabat-jour (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانچراغی معمولاً پایهدار که سرپوشی برای تنظیم نور داشته باشد
عبداﷲآبادلغتنامه دهخداعبداﷲآباد. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دامنکوه بخش حومه ٔ شهرستان دامغان . واقع در چهل هزارگزی جنوب شوسه . 36 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
عبداﷲآبادلغتنامه دهخداعبداﷲآباد. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سرخه بخش مرکزی شهرستان سمنان . واقع در 56هزارگزی باختر سمنان . 30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
عبداﷲآبادلغتنامه دهخداعبداﷲآباد. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پاریز بخش مرکزی شهرستان سیرجان . واقع در 65هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد، سر راه مالرو روچون - پاریز. 12 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <spa
عبداﷲآبادلغتنامه دهخداعبداﷲآباد. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی از دهستان افتر پشت کوه بخش فیروز کوه شهرستان دماوند. واقع در 60000 گزی جنوب فیروز کوه و 7000گزی شمال راه شوسه ٔ گرمسار به سمنان . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و <span
عبداﷲ صمدیهلغتنامه دهخداعبداﷲ صمدیه . [ ع َ دُل ْ لا ص َ م َ ی َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بم . واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری راین کنار شوسه ٔ جیرفت - بم ، 2 خانوار سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" dir="l
عبداﷲ گیولغتنامه دهخداعبداﷲ گیو.[ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور. واقع در 12هزارگزی جنوب باختری چگنه بالا. ناحیه ای است کوهستانی ، معتدل . 168 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود.
عبداﷲ مسعودلغتنامه دهخداعبداﷲ مسعود. [ ع َ دُل ْ لا م َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 56000 گزی شمال باخترآوج و 48000گزی راه عمومی ، ناحیه ای است واقع در کوهپایه ، سردسیر و <span class="hl" dir
عبداﷲآباد اجاقلغتنامه دهخداعبداﷲآباد اجاق . [ ع َ دُل ْ لا دِ اُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران . واقع در 18هزارگزی جنوب ری و 5هزارگزی خاور راه قم به تهران . ناحیه ای است جلگه ای هوای آن معتدل است . <span class="hl
عبداﷲآباد خانملغتنامه دهخداعبداﷲآباد خانم . [ ع َ دُل ْ لا ن ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان عزیزآباد بخش فهرج شهرستان بم . واقع در20هزارگزی باختر فهرج و 2هزارگزی شوسه ٔ زاهدان بم . 25 تن سکنه دارد.
خالد عبدلغتنامه دهخداخالد عبد. [ ل ِ دِ ع َ ] (اِخ ) وی ازحسن و ابن المنکدر و جز این دو حدیث روایت میکند و از او سلم بن قتیبة حدیث دارد. عمروبن علی او را طرد و دارقطنی تکذیب کرده است . ابن حبان میگوید: او سارق حدیث بوده و از کتب مردم نقل حدیث میکرده است . فلاس میگوید: از یزیدبن زریع شنیدم که میگف
متعبدلغتنامه دهخدامتعبد. [ م ُ ت َ ع َب ْ ب ِ ] (ع ص ) عبادت کننده و بسیار عبادت کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). پارسا و بسیار متدین و دیندار. (ناظم الاطباء) : یکی از متعبدان شام سالها در بیشه ای عبادت کردی ... (گلستان ). یاد دارم که در ا
ابوعبدلغتنامه دهخداابوعبد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) الریاحی . مملوک . او را سی ورقه شعر است . (ابن الندیم ).