عتولغتنامه دهخداعتو. [ ع ُ ت ُوو ] (ع مص ) بزرگ منشی نمودن و از حد درگذشتن . (اقرب الموارد) (لسان العرب ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || به غایت پیری رسیدن . (ترجمان علامه ). || سرکشی کردن . (لسان العرب ) (منتهی الارب ). نافرمانی . (تاج المصادر).
نوترینوی تاؤtau neutrinoواژههای مصوب فرهنگستانذرهای که به همراه تاؤ، نسل سوم لپتونها را تشکیل میدهد و در طبیعت فقط بهصورت چپگرد وجود دارد
بازدهی تا سررسیدyield to maturityواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین سالانۀ بازدهی اوراق قرضهای که سرمایهگذار، تا سررسید، آنها را نگه میدارد
پرداخت کرایه تا محلcarriage paid toواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قرارداد در تجارت بینالمللی که برطبق آن فروشنده کرایة حمل را تا محل تعیینشده پرداخت میکند اختـ . پک تام CPT
روکشکاری طوقهتاطوقهbead-to-bead retreadingواژههای مصوب فرهنگستانسابزنی کامل رویه و دیواره و قرار دادن رویه و دیوارۀ جدید
عتوللغتنامه دهخداعتول . [ ع ِت ْ وَ ] (ع ص ، اِ) آن که او را از زنان غنا نباشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آهو. (منتهی الارب ).
عتوملغتنامه دهخداعتوم . [ ع َ ] (ع ص ) شتر ماده که جز وقت شبانگاه شیر ندهد و دوشیده نشود. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).
عتیلغتنامه دهخداعتی . [ع َ تا ] (ع مص ) عُتُوّ. (قطرالمحیط) (اقرب الموارد). رجوع به عتو و عتی [ ع ِ ی ی ] و [ ع ُ ی ی ] شود.
عَاتِيَةٍفرهنگ واژگان قرآنطغيان کننده (از مصدر عتو به معناي طغيان و سرپيچي از اطاعت و ناسازگاري است )
عاتیلغتنامه دهخداعاتی . (ع ص ) (از: عتو). متکبر و از حد درگذرنده . (آنندراج ). || مردی درشونده در فساد که پند هیچکس نپذیرد. (مهذب الاسماء).
اعتاءلغتنامه دهخدااعتاء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عُتُوّ. سرکشان . (آنندراج ) (از لطائف از غیاث اللغات ). ج ِ عَتی ّ (اعلال شده ٔ عتوی بر وزن فعول ) بمعنی فرومایه ٔ تباه کارسرکش . (از منتهی الارب ). ج ِ عَتی ّ. (ناظم الاطباء).
نافرمانیلغتنامه دهخدانافرمانی . [ ف َ ] (حامص مرکب ) سرکشی . طغیان . مخالفت . عدم اطاعت . (ناظم الاطباء). رهق . طنو. طنی . (منتهی الارب ). عقوق . عصیان . عتو. اباء. گردنکشی . تمرد : از حد و غایت نافرمانی درمگذرکه پدیدارست اندازه ٔ نافرمانی . م
عتوللغتنامه دهخداعتول . [ ع ِت ْ وَ ] (ع ص ، اِ) آن که او را از زنان غنا نباشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آهو. (منتهی الارب ).
عتوملغتنامه دهخداعتوم . [ ع َ ] (ع ص ) شتر ماده که جز وقت شبانگاه شیر ندهد و دوشیده نشود. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).
نعتولغتنامه دهخدانعتو. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه حمام بخش جنت آباد شهرستان مشهد، در 42 هزارگزی شمال غربی صالح آباد در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 145 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تأمین می شود. محصولش غلات و زعفرا