عرضدارلغتنامه دهخداعرضدار. [ ع َ ] (نف مرکب ) عریض . پهنادار. فراخ . || (اِ مرکب ) سان لشکر. || عارضه و هر چیز اتفاقی و ناگهانی ، مانند بیماری . (ناظم الاطباء).
عرضگذرcrossover 3واژههای مصوب فرهنگستانمعبر اتصال پیادهرو یا سوارهرو بهصورت همسطح یا غیرهمسطح از یک معبر به طرف دیگر
پل عرضگذرcrossover bridgeواژههای مصوب فرهنگستانپلی برای اتصال پیادهرو یا سوارهرو بهصورت غیرهمسطح از یک طرف معبر به طرف دیگر
عرضگذر میانگاهیmedian crossoverواژههای مصوب فرهنگستاندر راههایی که دارای میانگاه هستند، معبری که از میانگاه میگذرد و این امکان را فراهم میکند که شدآمد یک جهت به مسیر حرکت جهت مخالف وارد شود و در خط اختصاصیافته ادامۀ مسیر دهد