لغتنامه دهخدا
کمال مراغی . [ ک َ ل ِ م َ ] (اِخ ) عالمی فصیح و بلیغ بود و گاهی به حسن تقاضای فطری طبعش ، شعر می گفته است . از اشعار اوست :ای شمعبرفروخته قامت چو بنگری گویی که در میان شبستان چو عرعری سلطان ملک عالم تاریکئی از آن زرین سریر و زردقبا و آتش افسری بهر چه لاف