عزازیللغتنامه دهخداعزازیل .[ ع َ ] (اِخ ) (معرب از عبری ) طبق روایات ، یکی از سه فرشته (هاروت ، ماروت ، عزازیل ) است که خدا آنان را به کره ٔ زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند و ازمحرمات بپرهیزند والا تنبیه شوند. عزازیل پس از چندی چون دانست که از عهده ٔ این امتحانات برآمدن مشکل است اظهار عج
عزازیلفرهنگ فارسی معین(عَ) [ عبر - ع . ] (اِ.) طبق روایات ، یکی از سه فرشته (هاروت ، ماروت ، عزازیل ) که خدا آنان را به کرة زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند و از محرمات بپرهیزند والا تنبیه شوند. عزازیل پس از چندی چون دانست که از عهدة این امتحان برآمدن مشکل است اظهار عجز نمود و معاف شد، ولی دو تن دیگر به مأموریت خود
اسماعیلواژهنامه آزاداسماعیل یا اشمیل یا اشکمیل یا اشکئیل در زبان دین میترائیسم دین خدای خورشید عزازیل پرستی میترائیسم یعنی نماینده ، جنگجو و پهلوان ئیل مخفف عزازیل خدای خورشید. اشک یعنی نماینده، جنگجو و پهلوان و ئیل یا الله یعنی خدای خورشید وخدای خورشید هم کسی نیست جز عزازیل درضمین ئیل کوتاه شده عزازیل هم هست، اشکئیل ک
اسرائیلواژهنامه آزاداسرائیل یا اصرائیل از دو واژه اسرا یا اصرا به معنای ضفریافته یا نصرت یافته یا ضفریابنده یا نصرت یابنده یا شکست دهنده و واژه ئیل یا الله به معنای خدای خورشید که همان عزازیل یا ابلیسه تشکیل شده است، اسرائیل یعنی شکست دهنده ئیل یا الله خدای خورشید و طبق اسناد محکم تاریخی و مذهبی خدای خورشید کسی نیست جز
ابولبینیلغتنامه دهخداابولبینی . [ اَ ل ُ ب َ نا ] (اِخ ) شیطان . دیو. ابلیس . ابومره . بومرّه . بوخلاف . عزازیل . خناس . شیخ نجدی .
مهاکاللغتنامه دهخدامهاکال . [ م ِ ] (اِخ ) به قول ابن الندیم نام بتی است ازآن ِ مهاکالیه . در این شعر سوزنی آمده و ظاهراً آن را نام دیوی پنداشته است : کشوری گیر به یک حمله که آن کشور راپادشاه است عزازیل و مهاکال وزیر.و رجوع به مهاکالیه شود.