حاجاتلغتنامه دهخداحاجات . (ع اِ) ج حاجت . - قاضی الحاجات ؛ برآورنده ٔ نیازها. یکی از اسماء صفات باری عزاسمه « : گفت [ دمنه ] بر درگاه ملک مقیم شده ام و آن را قبله ٔ حاجات و مقصد امید ساخته ».
حفصیةلغتنامه دهخداحفصیة. [ ح َ صی ی َ ] (اِخ ) یکی از پانزده فرقه ٔ خوارج پیروان حفص بن المقدام . (بیان الادیان ). فرقه ای از خوارج ، اصحاب حفص بن المقدام . (مفاتیح العلوم خوارزمی ) (تعریفات ). گروهی از فرقه ٔ اباضیة یاران ابوحفص بن ابی مقدام باشند. در ضمن معنی لفظ اباضیةشرح کیش و طریقه ٔ این
مهین نامهلغتنامه دهخدامهین نامه . [ م ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔ بزرگ . کتاب کبیر. || نزد عارفان واصل و محققان کامل تمام عالم کتاب حضرت حق است ، چه اهل بصیرت که مردمان حقیقت بین اند پیوسته از اوراق ذرات موجودات احکام اسرار تجلیات الهی عزاسمه مطالعه می کنند و
ضنائنلغتنامه دهخداضنائن . [ ض َ ءِ ] (ع اِ) ضنائن اﷲ؛ خاصان ِ خلق او. و فی الحدیث : ان ﷲ تعالی ضنائن من خلقه یحییهم فی عافیة و یمیتهم فی عافیة. (منتهی الارب ).صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضنائن عبارتست از مخصوصان بارگاه حق عزّاسمه و آنان کسانی هستند که او - تقدست اسم
مجسمهلغتنامه دهخدامجسمه . [ م ُ ج َس ْ س ِ م َ / م ِ ] (اِخ ) عموم فرقی که در توحید به تجسیم قائل بودند و از شیعه نیز جماعتی به این عقیده منسوب شده اند. (خاندان نوبختی ص 263). گروهی هستند که گویند حق عزاسمه جسم است و گفته اند