عشیرانلغتنامه دهخداعشیران . [ ع َ ] (اِ) (اصطلاح موسیقی ) نام شعبه ای از بوسلیک ، که یکی از پرده های موسیقی است . (از غیاث اللغات ). || شعبه ٔ پنجم از شعب بیست وچهارگانه ٔ موسیقی که قدما آن را جزو «حسینی » میدانستند، ولی حسینی امروزه از قطعات «نوا» است . (فرهنگ فارسی معین از مجمعالادوار). عشیرا
حسرانلغتنامه دهخداحسران . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) حسیر. حسر. آرمان خوار. (مهذب الاسماء). دریغخوار. (مهذب الاسماء).
حشرانلغتنامه دهخداحشران . [ ] (اِخ ) جائی است به یمن : و فی بلد بنی غصین معدن فضة عند الحشران بالخرابة الغادیة عند حشران عند الجربتین الکبیرتین . (از کتاب الاکلیل همدان بنقل چاپ کننده ٔ کتاب الجماهر در ص 268).
حصیرانلغتنامه دهخداحصیران . (اِخ ) دهی است جزء دهستان بالا بخش طالقان شهرستان تهران . واقع در نه هزارگزی خاور شهرک و سه هزارگزی راه مالروی عمومی بالا. ناحیه ای است واقع در کوهستان سردسیر. دارای 197 تن سکنه میباشد. از رودخانه ٔ کربود و کوئین و چشمه سار مشروب میش
عیسرانلغتنامه دهخداعیسران . [ ع َ س َ ] (ع ص ) بعیر عیسران ؛ شتر که در اول ریاضت سوار شوند آن را جهت رام کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). عَیسرانی . رجوع به عیسرانی شود. || (اِ) گیاهی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
عسرانلغتنامه دهخداعسران . [ ع َ س َ ] (ع مص ) دم برداشتن شتر ماده در دویدن . (از منتهی الارب ). دنبال برداشتن شتر. (تاج المصادر بیهقی )(از اقرب الموارد). عَسر. و رجوع به عَسْر شود. || از سوی چپ آمدن . (از منتهی الارب ). عَسر. ورجوع به عَسْر شود. || سخت شدن زادن بر زن . (از اقرب الموارد). عَسر.
عشیرالغتنامه دهخداعشیرا. [ ع َ ] (اِ) شعبه ای است از پرده های موسیقی . عشیران . عشرا. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عشیران شود.
زیرکشلغتنامه دهخدازیرکش . [ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) یکی از مقامات موسیقی قدیم . حسینی . (فرهنگ فارسی معین ).- زیرکش خاوران ؛ یکی از آهنگ های موسیقی . رجوع به آهنگ شود.- زیرکش عشیران ؛ یکی از آهنگ های موس
دستگاههای موسیقی ایرانی: ماهورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی موسیقی ایرانی: ماهور، دشتی، همایون، شور، نوا، راستپنجگاه، سهگاه، چهارگاه، افشار برگردان (برگرد)، برداشت، بازگشت، مرکبخوانی، اوجوحضیض اصول (هفده آواز اصلی): اصولفاخته (آواز یازدهم)، ... گوشههایدستگاهها: اوج، عراق، عاشقکش، بوسلیک، بیات، بیدگلی، بیدگانی، بیداد، پروانه، پسماهور،