عصبانیتلغتنامه دهخداعصبانیت . [ ع َ ص َ نی ی َ ] (از ع ، مص جعلی ، اِمص ) حالت و کیفیت عصبانی . (فرهنگ فارسی معین ). خشم .
عصبانیتفرهنگ مترادف و متضاداوقاتتلخی، بدخویی، تغیر، تندمزاجی، تندخویی، خشمگینی، خشم، غضبناکی، غضب، لج
هسبندلغتنامه دهخداهسبند. [ هََ ب َ ] (ن مف مرکب )مخفف هست بند. حسبند. عاشق . سخت شیفته . در تداول ، هسبند کسی شدن ؛ سخت عاشق و شیفته ٔ او گردیدن . سخت مفتون و بیقرار شدن . دل بستن . (از یادداشتهای مؤلف ).