عصبهواژهنامه آزاد « عُصبَة » از عصب به معنی رشته های محکم است، پس در این واژه دو مفهوم نهفته است 1- استحکام که اصل معنی واژه است 2- رشته که ویژگی استحکام است، یعنی آن استحکام و دوامی را گویند که از چند جهت بصورت رشتهای مختلف دوام می گیرد، درقرآن آمده «نحن عصبة» یعنی ما گروه محکم و چون رشته بهم پیوسته ایم، درفقه به م
حسبةلغتنامه دهخداحسبة. [ ح ِ ب َ ت َن ْ ل ِل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) برای رضای خدا. کنایت از مجانی و بلاعوض است : بقات باد که عدل تو حسبة ﷲبقمع جور ببرد اقتدار آتش و آب . مسعودسعد.حسبة ﷲ نظر کن یک زمان در کار من تا رهم از منت احسان
حسبیةلغتنامه دهخداحسبیة. [ ح ِ بی ی َ ] (اِخ ) نام فرقه ای از فِرَق میان عیسی و محمد(ص ). (ابن الندیم ).
حسبیةلغتنامه دهخداحسبیة. [ ح ِ بی ی َ ] (ع ، ص نسبی ) تأنیث حسبی . امور حسبیة. منسوب به حسبه . رجوع به حسبه شود.
عصوبةلغتنامه دهخداعصوبة. [ ع ُ ب َ ] (ع مص ) آن را مصدر عَصَبة به حساب آورده اند. (از اقرب الموارد). رجوع به عَصَبة شود.
عصبلغتنامه دهخداعصب . [ ع ُ ص َ ] (ع اِ) ج ِ عُصبة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عصبة شود.
عصبةلغتنامه دهخداعصبة. [ ع َ ص َ ب َ ] (ع اِ) واحد عَصَب . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عصب شود. || پسران و خویشان نرینه از جانب پدر، و آنان را عصبة بدین جهت نامیده اند که او را احاطه میکنند، پدر یک طرف و فرزند یک طرف و عم یک طرف و برادر طرفی دیگر. و قوم مرد که جهت او تعصب کنن