عطریاتلغتنامه دهخداعطریات . [ ع ِ ری یا ] (ع اِ مرکب ) ج ِ عطریة. بویهای خوش . خوشبویها. (ناظم الاطباء). مشک ، عنبر، عبیر، غالیه ، کافور، ند، مشک ، زباد و گلاب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به عطریة شود.
عطراتلغتنامه دهخداعطرات . [ ع َ طِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَطِرة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عطرة شود.
عثراتلغتنامه دهخداعثرات . [ ع َ ث َ ] (ع اِ) ج ِ عثرة. لغزش . (از غیاث اللغات ). || خطا و سهو. (ناظم الاطباء) : تا در حضرت پادشاه عثرات ایشان را شفیع شد. (جهانگشای جوینی ). سلطان عفو و اغضا کرد و از عثرات او تجاوز و اغماض واجب داشت . (جهانگشای جوینی ). رجوع به عثرت و عث
اطرادلغتنامه دهخدااطراد. [اِطْ طِ ] (ع مص ) اطراد امر؛ دنبال هم شدن کار و استقامت یافتن آن . (از اقرب الموارد). پی یکدیگر شدن کار و راست و مستقیم گردیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). راست شدن کاری و پس یکدیگر شدن . (غیاث از صراح و منتخب ).- اطراد یافتن </s