علامهلغتنامه دهخداعلامه . [ ع َل ْ لا م َ ] (اِخ ) تقی الدین راصد محمد (متوفی در سال 993 هَ . ق .). او راست : الطرق السنیة فی الاَّلات الروحانیة. (کشف الظنون ).
الامةلغتنامه دهخداالامة.[ اِ م َ ] (ع مص ) بسیار ملامت کردن . (منتهی الارب ). ملامت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || کاری کردن که بر آن ملامت کنند. (منتهی الارب ). سزاوار ملامت کسی شدن . (از تاج المصادر بیهقی ). سزاوار ملامت گردیدن . (منتهی الارب ). || خداوند ملامت شدن . || خداوند کار ملامت ناک
الومةلغتنامه دهخداالومة. [ اَ م َ ] (اِخ ) نام موضعی است و بدین معنی بی الف و لام آید. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ذیل اقرب الموارد). شهری در دیار هذیل . صخرالغی گوید:هم جلبوا الخیل من الومة اومن بطن عمق کأنها البجد.و گفته اند الومه وادیی ازآن بنی حرام از نسل کنانه است نزدیک
الومةلغتنامه دهخداالومة. [ اَ م َ ] (ع مص ) بخل و خست و ناکسی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). لؤم و خست . (اقرب الموارد).
علامةلغتنامه دهخداعلامة. [ ع َل ْ لا م َ ] (اِخ ) ابن هشام ، عبداﷲبن یوسف . رجوع به ابن هشام و ریحانة الادب ج 6 ص 199، کشف الظنون ، روضات الجنات ص 455، الدرر الکامنة ج <span class="hl" dir="lt
علامةلغتنامه دهخداعلامة. [ ع َل ْ لا م َ ] (اِخ )ابن هشام ، محمدبن یحیی . رجوع به ابن هشام و ریحانة الادب ج 6 ص 203، کشف الظنون ، روضات الجنات ص 727 شود.
علامه حصیریلغتنامه دهخداعلامه حصیری . [ ع َل ْ لا م َ ح َ ] (اِخ ) محمودبن محمد بخاری ملقب به جمال الدین . از اکابر فقهای حنفیه که ریاست مذهبی این سلسله بدو منتهی بوده . وی تألیفات محمدبن حسن شیبانی را روایت نموده و کتاب التحریر فی شرح الجامع الکبیر از اوست . وفات او در سال <span class="hl" dir="lt
علامه حلیلغتنامه دهخداعلامه حلی . [ ع َل ْ لا م َ ح ِل ْلی ] (اِخ ) حسن بن سدیدالدین یوسف بن زین الدین علی بن مطهر حلی ، مکنی به ابومنصور و ابن مطهر، و ملقب به آیةاﷲ و جمال الدین و فاضل ، و معروف به علامه و علامةالدهر. از علمای شیعه ٔ امامیه ، فقیه و اصولی و محدث و رجالی و ادیب و ریاضی و حکیم و مت
علامه دوانیلغتنامه دهخداعلامه دوانی . [ ع َل ْ لا م َ دَ ] (اِخ ) نام او بصورتهای مختلف ابن اسعد، ابن سعد، سعدالدین اسعد کازرونی دوانی صدیقی ، آمده است . ولی شهرت وی همه جا به علامه دوانی است . نسب او به ابوبکر خلیفه میرسد و از احفاد محمدبن ابوبکر است . وی حکیمی بود کامل و متکلم و محقق و شاعر و منطق
علامه شیرازیلغتنامه دهخداعلامه شیرازی . [ ع َل ْ لا م َ ] (اِخ ) محمودبن مسعودبن مصلح فارسی شیرازی کازرونی ، ملقب به قطب الدین و مکنی به ابوالثناء. رجوع به قطب الدین و ابوالثناء شود. و نیز رجوع به ریحانة الادب ج 3 ص 308 و هدیة الاحبا
علامه بحرالعلوملغتنامه دهخداعلامه بحرالعلوم . [ ع َل ْ لا م َ ب َ رُل ْ ع ُ ] (اِخ ) سیدمحمدمهدی طباطبائی بروجردی . رجوع به بحرالعلوم شود.
علامه حصیریلغتنامه دهخداعلامه حصیری . [ ع َل ْ لا م َ ح َ ] (اِخ ) محمودبن محمد بخاری ملقب به جمال الدین . از اکابر فقهای حنفیه که ریاست مذهبی این سلسله بدو منتهی بوده . وی تألیفات محمدبن حسن شیبانی را روایت نموده و کتاب التحریر فی شرح الجامع الکبیر از اوست . وفات او در سال <span class="hl" dir="lt
علامه حلیلغتنامه دهخداعلامه حلی . [ ع َل ْ لا م َ ح ِل ْلی ] (اِخ ) حسن بن سدیدالدین یوسف بن زین الدین علی بن مطهر حلی ، مکنی به ابومنصور و ابن مطهر، و ملقب به آیةاﷲ و جمال الدین و فاضل ، و معروف به علامه و علامةالدهر. از علمای شیعه ٔ امامیه ، فقیه و اصولی و محدث و رجالی و ادیب و ریاضی و حکیم و مت
علامه دوانیلغتنامه دهخداعلامه دوانی . [ ع َل ْ لا م َ دَ ] (اِخ ) نام او بصورتهای مختلف ابن اسعد، ابن سعد، سعدالدین اسعد کازرونی دوانی صدیقی ، آمده است . ولی شهرت وی همه جا به علامه دوانی است . نسب او به ابوبکر خلیفه میرسد و از احفاد محمدبن ابوبکر است . وی حکیمی بود کامل و متکلم و محقق و شاعر و منطق
علامه شیرازیلغتنامه دهخداعلامه شیرازی . [ ع َل ْ لا م َ ] (اِخ ) محمودبن مسعودبن مصلح فارسی شیرازی کازرونی ، ملقب به قطب الدین و مکنی به ابوالثناء. رجوع به قطب الدین و ابوالثناء شود. و نیز رجوع به ریحانة الادب ج 3 ص 308 و هدیة الاحبا
علامه بحرالعلوملغتنامه دهخداعلامه بحرالعلوم . [ ع َل ْ لا م َ ب َ رُل ْ ع ُ ] (اِخ ) سیدمحمدمهدی طباطبائی بروجردی . رجوع به بحرالعلوم شود.