علفیلغتنامه دهخداعلفی . [ ع َ ل َ] (ص نسبی ) از علف . || نوعی پارچه است .- ابریشم علفی ؛ پارچه ای که از ابریشم مصنوعی (غیرطبیعی ) ساخته شده باشد.
الفصفرaleph null, aleph zero, aleph noughtواژههای مصوب فرهنگستانعدد اصلی هر مجموعه که با مجموعۀ اعداد طبیعی در تناظر یکبهیک است
علیفیلغتنامه دهخداعلیفی . [ ع ُ ل َ فی ی ] (ع اِ مصغر) پالان علافی کوچک . (ناظم الاطباء). تصغیر و ترخیم «عِلافی ّ» است و آن پالان منسوب به عِلاف میباشد. (از لسان العرب ) (ذیل اقرب الموارد). رجوع به عِلاف و عِلافی شود.
الفیلغتنامه دهخداالفی . [ ] (اِخ ) سیف الدین قلاون سلطان مصر. منکو تیمور با وی محاربه کرد. رجوع به حبیب السیر چاپ سنگی تهران جزء اول از ج 3 ص 38 و همین کتاب چ خیام ج 3 ص <span class="hl" dir=
الفیلغتنامه دهخداالفی . [ اَ ] (اِخ ) احمد افندی . رجوع به احمدالالفی در این لغت نامه و معجم المطبوعات شود.
بید علفیلغتنامه دهخدابید علفی . [ دِ ع َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بید پاکوتاه . صفصاف صغیر. (واژه نامه ٔ گیاهی ص 162).
گز علفیلغتنامه دهخداگز علفی . [ گ َ زِ ع َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گزانگبین است . رجوع به این مدخل شود.
خوابگاه علفیhay hotelواژههای مصوب فرهنگستاناقامتگاهی عمومی که مهمانان آن درازای خوابیدن بر بسترهایی از علوفۀ خشک مبلغی میپردازند
بافت علفیspinifex textureواژههای مصوب فرهنگستانبافت آذرین آتشفشانی متشکل از بلورهای اولیوین و پیروکسن سوزنیشکل که الگویی چلیپایی دارد و در نتیجۀ سردایش سریع مواد در دماهای بالای غیرمعمول پدید میآید
بید علفیلغتنامه دهخدابید علفی . [ دِ ع َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بید پاکوتاه . صفصاف صغیر. (واژه نامه ٔ گیاهی ص 162).
گز علفیلغتنامه دهخداگز علفی . [ گ َ زِ ع َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گزانگبین است . رجوع به این مدخل شود.
خوابگاه علفیhay hotelواژههای مصوب فرهنگستاناقامتگاهی عمومی که مهمانان آن درازای خوابیدن بر بسترهایی از علوفۀ خشک مبلغی میپردازند
بافت علفیspinifex textureواژههای مصوب فرهنگستانبافت آذرین آتشفشانی متشکل از بلورهای اولیوین و پیروکسن سوزنیشکل که الگویی چلیپایی دارد و در نتیجۀ سردایش سریع مواد در دماهای بالای غیرمعمول پدید میآید