علوملغتنامه دهخداعلوم . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عِلم . دانشها. رجوع به علم شود : علوم عالم دانم ولیکن اندر عصراگر دو مردم دانم بدان که نادانم . مسعودسعد.- علوم آثار علوی ؛ علم به افلاک و حرکات فلکی و آثار آنها،
درخش هلیمhelium flashواژههای مصوب فرهنگستانسوختن سریع و انفجارگونۀ هلیم در هستۀ واگِن (degenerated) ستارههای کمجِرم
هلیمسوزیhelium burningواژههای مصوب فرهنگستانفرایند گداخت هستههای هلیم و تبدیل آنها به کربن در هستۀ ستاره
حلوملغتنامه دهخداحلوم . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حِلم ، به معنی آهستگی و بردباری و عقل . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
هلیوملغتنامه دهخداهلیوم . [ هَِ یُم ْ ] (فرانسوی ، اِ) گاز سبک و غیرقابل احتراقی که در بالن به کار میرود. (فرهنگ انگلیسی حَییم ).
حسن بحرالعلوملغتنامه دهخداحسن بحرالعلوم . [ ح َ س َ ن ِ ب َ رُل ْ ع ُ ] (اِخ ) رجوع به حسن بن ابراهیم شود.
حسین بحرالعلوملغتنامه دهخداحسین بحرالعلوم . [ ح ُ س َ ن ِ ب َ رُل ْ ع ُ ] (اِخ ) ابن محمدرضابن سید مهدی بحرالعلوم بزرگ طباطبائی نجفی . شاعر فقیه .اصولی . منظومه ٔ جد خویش بحرالعلوم را شرح کرد و دیوان شعر دارد و در نجف به سال 1306 هَ . ق . درگذشت . (ذریعه ج <span class=
خادم العلوملغتنامه دهخداخادم العلوم . [ دِ مُل ْ ع ُ ] (ع اِ مرکب ) عبارت است از علم منطق . تهانوی گوید: ابوعلی علم منطق را خادم العلوم نامیده است زیرا این علم خود بنفسه مقصود نیست بلکه وسیله برای فهم علوم دیگر است و در حقیقت مثل خادم است برای علوم دیگر. رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
سوق المعلوملغتنامه دهخداسوق المعلوم . [ س َ قُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح ادبی ) و شقوقی دارد که یکی سوق المعلوم ساق نامعلوم است و آن چنان باشد که متکلم پرسد از آنچه خود داند و خود را بنادانی زند که ایهام نماید که در آن شبهه ای هست ، مانند: «و ما تلک بیمینک یا موسی » (قرآن <span class="hl" dir="l
علامه بحرالعلوملغتنامه دهخداعلامه بحرالعلوم . [ ع َل ْ لا م َ ب َ رُل ْ ع ُ ] (اِخ ) سیدمحمدمهدی طباطبائی بروجردی . رجوع به بحرالعلوم شود.