عملکرد

'amalkard

معنی

کارکرد؛ میزان کار؛ حاصل و نتیجۀ کار.

مترادف

حاصل، راندمان، فعل، کارکرد، میزانکار، نتیجه

برابر پارسی

کارکرد

جست‌وجوی دقیق

عملکرد

عملکرد. [ ع َ م َ ک َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) نتیجه ٔ کار. میزان کار. (فرهنگ فارسی معین ). حاصل محصول : عملکرد این قریه ده هزار تومان است . عملکرد این ده صد خروار است : مستوفی ... در محاسبات عمل نماید، و نسخه ٔ عملکرد او را بعد از رقم عالیجاه وزیر دیو

عملکرد

دیکشنری فارسی به انگلیسی

action, activity, function, operation, working

عملکرد

دیکشنری فارسی به عربی

عمل ، أداءُ

عملکرد

فرهنگ فارسی معین

( ~ . کَ) [ ع - فا. ] (ص مف .) (عا.) کارکرد، نتیجة کار.

جست‌وجوی هم‌آوا

درآمد عملکرد

operating revenue

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دریافتی حاصل از عملکرد سامانة حمل‌ونقل عمومی شامل درآمدهایی که از بلیت‌فروشی و تبلیغات و سود بانکی و کمک‌های دولتی به دست می‌آید

بازده عملکرد

operating efficiency

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تن‌کیلومتر یا نفرکیلومتر قطارهایی که از یک خط عبور می‌کنند تقسیم بر مقدار سوخت مصرفی آنها

اضطراب عملکرد

performance anxiety

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دغدغه‌های شخصی فرد که به ناتوانی کارکردی در قابلیت‌های جنسی منجر می‌شود

سنجة عملکرد

performance measurement

واژه‌های مصوب فرهنگستان

← نشانگر عملکرد

عملکرد جالب

دیکشنری فارسی به عربی

أداء رائع

جست‌وجوی مشابه

عملکردی

لغت‌نامه دهخدا

عملکردی . [ ع َ م َ ک َ ] (حامص مرکب ) محصول کردن . ثمره و عایدی دادن اراضی : شغل مشارالیه [ ضابطه نویس ] آن است که محصولات و مستغلات دیوانی ... و جهات عملکردی ممالک ، احضار... (تذکرةالملوک ص 41).