عموماًلغتنامه دهخداعموماً. [ ع ُ مَن ْ ] (ع ق ) بطور عموم . بطوری که شامل همه گردد. (ناظم الاطباء). بالعموم . همگی : در سنه ٔ احدی واربعمائة (401 هَ . ق .) در بلاد خراسان عموماً و در نیشابور خصوصاً قحطی شام ... حادث شد. (ترجمه ٔ تاریخ یم
عمومادیکشنری عربی به فارسیبطور عادي , بطور کلي , عموما , معمولا , بالا پوش , لباس کار , رويهمرفته , شامل همه چيز , همه جا , سرتاسر
حمامالغتنامه دهخداحماما. [ ] (نبطی ، اِ) از جمله ٔ درختهای آزاد است . (نزهةالقلوب ). آمومن . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن و ضریر انطاکی شود.