عنزةلغتنامه دهخداعنزة. [ ع َ ن َ زَ ] (اِخ ) ابن اسدبن ربیعةبن نزار. از عدنان . جدی است جاهلی . و از جمله منازل فرزندان وی در عهد جاهلیت «جبال السراة» بود. و آنان صنمی به نام سعیر داشتند. بعد از اسلام در عین التمر از صحرای عراق فرودآمدند، سپس به نواحی خیبر کوچ کردند و اکنون عشایر بزرگی را در
عنزةلغتنامه دهخداعنزة. [ ع َ ن َ زَ ] (ع اِ) نوعی از نیزه چه است میان نیزه و عصا که در بن آهن دارد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شبیه است به عکازة، درازتر از عصا و کوتاهتر از نیزه و آهنی در انتهای آن باشد: جاء یتوکاء علی عنزة؛ یعنی آمد در حالی که بر عنزه ای تکیه می داد.