عوالملغتنامه دهخداعوالم . [ ع َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ عالَم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).رجوع به عالم شود. جهانها و عالمها. (ناظم الاطباء). || زمانها. || حالات و کیفیات مخصوص . (از ناظم الاطباء). و در فارسی بصورت غیرفصیح بر «عوالمات » جمع بسته شود. (از فرهنگ فارسی معین ).- <span c
اولملغتنامه دهخدااولم . [ اَ ل َ ] (ع ن تف ) ولیمه ده تر: اولم من الاشعث . رجوع به مجمعالامثال میدانی شود.
اولملغتنامه دهخدااولم . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان شاندرمن بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش . سکنه ٔ آن 198 تن و آب آن از چشمه و محصول آن برنج و مختصر ابریشم و گندم است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . اکثر سکنه در تابستان به ییلاق دره چاف رود میروند.
خردستانلغتنامه دهخداخردستان . [ خ ِ رَ دِ ] (اِ مرکب ) محل انبوهی عقل . آن عوالم عقل که اعلی است از عالم نفوس . (انجمن آرای ناصری ).
هورقلیافرهنگ فارسی عمید۱. درخشش بخار؛ تشعشع بخار؛ تابش هوای گرم.۲. عالمی بین عالم جسمانیات و عالم مجردات؛ عالم بالا؛ عالم دیگر؛ عالمی فوق این عوالم.
کیهانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام جهان، گیتی، عالم، دنیا▼، کائنات، فلک، افلاک، آفاق، ماخلقالله، عوالم، مخلوقات، توالیفضا-مکان، کل، مادیت جهان گسترشیابنده، تئوری انفجار بزرگ آفرینش، فطرت، جبلت، آغاز
دل ریزهلغتنامه دهخدادل ریزه . [ دِ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) ریزه دل . دل خرد و ناچیز و ناقص . دل که استعداد کسب عوالم روحانی ندارد. (از فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ) : این چنین دل ریزه ها را دل مگوسبزوار اندر ابوبکری مجو.<p class="
پروشاواژهنامه آزادقوانین حاکم بر جهان وقتی انسان در شکل غیر مادی خود برای تعلم به عوالم درون(طبقات بالا) سفر میکند توسط این روح مقدس و برجسته راهنمایی خواهد شد.میتوان porusha را در کوتاهترین معنای پارسی اصطلاحا" ((فرشته ی مقدس راهنما)) ترجمه کرد.(برگرفته از مکاتب عرفانی شرق و اک )