حوائکلغتنامه دهخداحوائک . [ ح َ ءِ ] (ع ،اِ) ج ِ حائکة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بافندگان . نساجان . جولاهان . (ناظم الاطباء). رجوع به حائکه شود. || ج ِ حائک . مرد بافنده . (آنندراج ).
حواقلغتنامه دهخداحواق . [ ح َ واق ق ] (ع اِ) ج ِ حاقه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بلاهای سخت . (منتهی الارب ). رجوع به حاقه شود.
عوایقلغتنامه دهخداعوایق . [ ع َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) صورتی از عوائق است که ج ِ عائق باشد. رجوع به عوائق شود.
عوایقلغتنامه دهخداعوایق . [ ع َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) صورتی از عوائق است که ج ِ عائق باشد. رجوع به عوائق شود.
عوایقلغتنامه دهخداعوایق . [ ع َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) صورتی از عوائق است که ج ِ عائق باشد. رجوع به عوائق شود.