عَلِمَفرهنگ واژگان قرآندانست(علم به معناي احتمال صد در صد است ، بطوري که حتي يک در صد هم احتمال خلاف آن داده نميشود . )
درخش هلیمhelium flashواژههای مصوب فرهنگستانسوختن سریع و انفجارگونۀ هلیم در هستۀ واگِن (degenerated) ستارههای کمجِرم
هلیمسوزیhelium burningواژههای مصوب فرهنگستانفرایند گداخت هستههای هلیم و تبدیل آنها به کربن در هستۀ ستاره
عَلِمَتْفرهنگ واژگان قرآندانست (در اصل "عَلِمَتْ "بوده که در عباراتي نظير"عَلِمَتِ ﭐلْجِنَّ"چون به ساکن رسيده حرکت گرفته است)
عَلِمَتِفرهنگ واژگان قرآندانست (در اصل "عَلِمَتْ "بوده که در عباراتي نظير"عَلِمَتِ ﭐلْجِنَّ"چون به ساکن رسيده حرکت گرفته است)
علم بردنلغتنامه دهخداعلم بردن . [ ع َ ل َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) حمل علم . نقل علم از جائی به جای دیگر. || رجوع به علم بستن شود. (از آنندراج ).
عَلِمَتْفرهنگ واژگان قرآندانست (در اصل "عَلِمَتْ "بوده که در عباراتي نظير"عَلِمَتِ ﭐلْجِنَّ"چون به ساکن رسيده حرکت گرفته است)
عَلِمَتِفرهنگ واژگان قرآندانست (در اصل "عَلِمَتْ "بوده که در عباراتي نظير"عَلِمَتِ ﭐلْجِنَّ"چون به ساکن رسيده حرکت گرفته است)