حقباءلغتنامه دهخداحقباء. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث احقب . || کوهچه ٔ دراز سر به آسمان که کمربندی از خاک گرداگرد وی باشد. او القارة الطویلة التی فی وسطها تراب اعفر برّاق مع بُرقة سائرة. (منتهی الارب ).
عکباءلغتنامه دهخداعکباء. [ ع َ ] (ع ص ) زن استواراندام درشت خلقت . (منتهی الارب ). زن جافی الخلق . (از اقرب الموارد). || زن سطبر لب و دندان . (از منتهی الارب ).
حُقُباًفرهنگ واژگان قرآن مدت نامعلومي از زمان (بعضي هم اين کلمه را به چهل ، هفتاد،هشتاد و يا هشتاد و چند سال محدود کردهاند )
اکبیالغتنامه دهخدااکبیا. [ اَ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند پی که عصب باشد. (از هفت قلزم ) (از لغت فرس اسدی ) (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از آنندراج ).
اخریفرهنگ مترادف و متضاد۱. آخرت، رستاخیز، عقبا، عقبی، قیامت، ۲. بعدی، پسین، دومین، دیگر، ≠ دنیا ۳. اولی
رستاخیزفرهنگ مترادف و متضاد۱. آخرت، حشر، عقبا، عقبی، غاشیه، قارعه، قیامت، محشر، معاد، نشور ۲. بعث، بیداری، جنبش، قیام