غارغارلغتنامه دهخداغارغار. (اِ صوت ) حکایت صوت کلاغ .- غارغار کردن کسی را ؛ به جماعت او را نکوهش کردن (و غالباً به ناحق ).
غرغار جبلیلغتنامه دهخداغرغار جبلی . [ غ َ غا رِ ج َ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مُلُج . رجوع به ملج (بزغالگان شیرخواره ) شود.
غارغارکلغتنامه دهخداغارغارک . [ رَ ] (اِ) در تداول مردم عوام طهران ، بلندگو. رادیو. و بطور کلی به همه ٔ هواپیماها و اتومبیلهایی که سر و صدای زیاد داشته باشندو امثال آن با نظر استهزا و تمسخر غارغارک گویند.
غارغارکفرهنگ فارسی معین(رَ) (اِمر.) آن چه سر و صدای زیاد و مزاحم داشته باشد (مانند بلندگو، رادیو، هواپیمای پر سر و صدا).
croakدیکشنری انگلیسی به فارسیکبریت کردن، صدای کلاغ، صدای غوک یا وزغ، غارغار کردن، چون غوک یا قورباغه صدا کردن
croaksدیکشنری انگلیسی به فارسیکروک ها، صدای کلاغ، صدای غوک یا وزغ، غارغار کردن، چون غوک یا قورباغه صدا کردن
غارغارکلغتنامه دهخداغارغارک . [ رَ ] (اِ) در تداول مردم عوام طهران ، بلندگو. رادیو. و بطور کلی به همه ٔ هواپیماها و اتومبیلهایی که سر و صدای زیاد داشته باشندو امثال آن با نظر استهزا و تمسخر غارغارک گویند.
غارغارکفرهنگ فارسی معین(رَ) (اِمر.) آن چه سر و صدای زیاد و مزاحم داشته باشد (مانند بلندگو، رادیو، هواپیمای پر سر و صدا).