غایت مطلوبلغتنامه دهخداغایت مطلوب . [ ی َ ت ِ م َ ] (ترکیب اضافی اِ مرکب ) نهایت خواسته . نهایت آرزو. کمال مطلوب . آرمان . هدف مطلوب : غایت مطلوب من خدمت درگاه تست ای در تو خلق را گشته به روزی ضمان .خاقانی .
گامشناسیgait recognitionواژههای مصوب فرهنگستانفرایند بازشناسی هویت فرد با استفاده از الگوی راه رفتن او
شمارۀ دروازهgate position, gate numberواژههای مصوب فرهنگستانعدد مربوط به دروازهای خاص که به یک پرواز اختصاص یابد
چغادلغتنامه دهخداچغاد. [ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از قرای بلوک کام فیروز فارس است . طول جلگه ٔ این بلوک از مشرق بمغرب شش فرسخ و عرض آن سه فرسخ میباشد. زراعتش از رودخانه ٔ کر مشروب میشود و شلتوک کاری زیادی دارد. و این بلوک دارای چهار پنج حمام وچهار پنج مسجد است . (از مرآت ال
غیاثیلغتنامه دهخداغیاثی . (ص نسبی ) منسوب به غیاث یاغیاث الدین . (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 184).
غیاثلغتنامه دهخداغیاث . (اِخ ) ابن غوث بن الصلت بن طارقةبن عمرو. ملقب به اخطل و مکنی به ابومالک . رجوع به اخطل غیاث بن غوث و اعلام زرکلی ج 2 ص 761، روضات الجنات ص 520، اسماء المؤلفین و فهرست
غایتفرهنگ فارسی عمید۱. نهایت و پایان چیزی؛ آخرین درجه.۲. مقصود؛ مقصد.۳. پایان.⟨ غایت مطلوب: نهایت خواسته و آرزو.⟨ غایت مقصود: = ⟨ غایت مطلوب⟨ بهغایت: بسیار.
اپیکوریسمفرهنگ فارسی عمید۱. اصول حکمت اخلاقی اپیکور که خیر را منحصر به درک لذت درونی و آرامش میدانست.۲. مکتبی که غایت مطلوب زندگی بشر را لذت جسمانی و خوشی میداند. Δ برگرفته از نام اپیکور، فیلسوف یونانی (۳۴۱ ـ ۲۷۰ قبل از میلاد).
ابیقورسلغتنامه دهخداابیقورس . [ اَ رِ ] (اِخ ) نام حکیمی یونانی مؤسس طریقه ٔ ابیقورسی . وی شاگرد اقسنوقراطیس پیرو طریقه ٔ ذیمقراطیس بود و او لذت را غایت مطلوب بشر میشمرد و میگفت لذت خیر مطلق است و تمام افعال ما باید متوجه کسب آن باشد لکن از این لذّت قصد او لذّات شهوانی و پست نبود بلکه نظر او بل
شصت کلهلغتنامه دهخداشصت کله . [ ش َ ک ُ ل َه ْ] (اِخ ) شمس الدین احمدبن منوچهر همدانی . شادروان سعید نفیسی گوید: «درباره ٔ احمدبن منوچهر شصت کله شاعر قرن ششم هجری قمری یگانه اطلاعی که به دست است این است که در کتاب راحةالصدور آمده است : «... در آن حال امیرالشعراء و سفیرالکبراء شمس الدین احمدبن من
درگاهلغتنامه دهخدادرگاه . [ دَ ] (اِ مرکب ) (از: در + گاه ، پسوند مکان ) درگه . آن جای خانه که در است . مقابل پیشگاه . (یادداشت مرحوم دهخدا). آستانه ٔ در و جلو در و حضرت عتبه . (ناظم الاطباء). معرب آن درقاعة باشد. (از دزی ). در و باب . (ناظم الاطباء). جای در. مدخل . جای در ورودی . مقابل در. مق
غایتفرهنگ فارسی عمید۱. نهایت و پایان چیزی؛ آخرین درجه.۲. مقصود؛ مقصد.۳. پایان.⟨ غایت مطلوب: نهایت خواسته و آرزو.⟨ غایت مقصود: = ⟨ غایت مطلوب⟨ بهغایت: بسیار.
غایتلغتنامه دهخداغایت . [ ی َ ] (ع اِ) غایة. پایان . نهایت . سرانجام . پایان کار. (زمخشری ). نسبت به آن غایی است . ج ، غای و غایات . (از قطرالمحیط).پایان هر چیزی از زمان و مکان . (منتهی الارب ) : و ناصحان وی باز نموده بودند که غور و غایت این حدیث بزرگ است . (تاریخ بیهق
غایتفرهنگ فارسی معین(یَ) [ ع . غایة ] (اِ.) 1 - پایان ، نهایت . 2 - مقصد، مقصود. ؛ ~ مطلوب نهایت آرزو، تمامی مطلوب .
غایتفرهنگ مترادف و متضاد۱. پایان، فرجام، نهایت ۲. حاجت، قصد، مقصود، منظور، هدف ۳. آرمان، کمالمطلوب ۴. حد
لغایتلغتنامه دهخدالغایت . [ ل ِ ی َ ت ِ ] (ع حرف اضافه ٔ مرکب ) (از: حرف «ل » + غایت ) تا. تا آخرِ. تا انتهای ِ. تا پایان ِ.
بی غایتلغتنامه دهخدابی غایت . [ ی َ ] (ص مرکب ) (از: بی + غایت ) بی پایان . بی نهایت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) || بسیار. (ناظم الاطباء). رجوع به غایت شود.
غایتفرهنگ فارسی عمید۱. نهایت و پایان چیزی؛ آخرین درجه.۲. مقصود؛ مقصد.۳. پایان.⟨ غایت مطلوب: نهایت خواسته و آرزو.⟨ غایت مقصود: = ⟨ غایت مطلوب⟨ بهغایت: بسیار.
غایتلغتنامه دهخداغایت . [ ی َ ] (ع اِ) غایة. پایان . نهایت . سرانجام . پایان کار. (زمخشری ). نسبت به آن غایی است . ج ، غای و غایات . (از قطرالمحیط).پایان هر چیزی از زمان و مکان . (منتهی الارب ) : و ناصحان وی باز نموده بودند که غور و غایت این حدیث بزرگ است . (تاریخ بیهق
بغایتلغتنامه دهخدابغایت .[ ب ِ ی َ ] (ق مرکب ) بنهایت و بسیار و بی اندازه . (ناظم الاطباء). بسیار. کاملاً. تا آخرین درجه . بنهایت : گفت بره چون است ، گفتم بغایت فربه . (تاریخ بیهقی ). و بگویم که ایشان شعر را بغایت نیکو نگفتندی .(تاریخ بیهقی ). فرزندان پند پدر و موعظت او