غدائدلغتنامه دهخداغدائد. [ غ َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ غُدة، به معانی سلعة، و مابین شحم و سنام ، و پاره ای از مال . در غیر این معانی جمع غدد است . (از اقرب الموارد). || حصه ها. (منتهی الارب ). نصیب ها. (از اقرب الموارد).
غدادلغتنامه دهخداغداد. [ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ غَدَد. طاعون شتر. (اقرب الموارد). در فرهنگها این کلمه مورد اختلاف است . از قاموس چنین برمی آید که غداد جمع غدد است و اقرب الموارد نیز چنین آورده ولی تاج العروس آن را جمعغاد دانسته و به شعر زیر استشهاد کرده : عدمتکم و نظرتکم
غدیاتلغتنامه دهخداغدیات . [ غ َ دی یا ] (ع اِ) غدایا. ج ِ غَدیَّة. (اقرب الموارد) : الا لیت حظی من زیارة امیه غدیات قیظ او عشیات اشتیه .گفته اند گوینده ٔ این شعر مشتاق زیارت مادر خود بوده و خواسته است که خداوند این زیارت را در یکی از روزهای تابستان یا شبهای
غداتئذلغتنامه دهخداغداتئذ. [ غ َ ت َ ءِ ذِن ْ ] (ع ق مرکب ) در آن بامداد. ترکیبی است از غداة و اذ مانند یومئذ، حینئذ و امثال آنها، و اذ ظرف زمان است که به گذشته اختصاص دارد و جز به جمله اضافه نشود و گاهی مضاف الیه را حذف کنند و به عوض آن تنوین آرند و (ذال ) را برای دفع التقاء ساکنین کسره دهند،
بکرةلغتنامه دهخدابکرة. [ ب ُ رَ ] (ع اِ) بامداد. پگاه . (منتهی الارب ). بامداد. پگاه . یقال أتیته بکرة؛ أی باکراً. ج ، بُکَر. (ناظم الاطباء). بامداد. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 27) (غیاث ) (مهذب الاسماء). صباح . سحر. غدوه . غدات . مقابل عشی : بکرةً و عشیاً(قر
غداةلغتنامه دهخداغداة. [ غ َ ] (ع اِ) پگاه ، یا میان طلوع فجر و طلوع شمس ، یقال : آتیک غداة غد. ج ، غَدَوات . (منتهی الارب ). بامداد، یا میان نماز صبح و طلوع آفتاب . (از اقرب الموارد). غدوة. بکرة. (اقرب الموارد). بام . (برهان قاطع ذیل بام ).میان طلوع فجر و طلوع شمس . مقابل مساء <span class="h
غداتئذلغتنامه دهخداغداتئذ. [ غ َ ت َ ءِ ذِن ْ ] (ع ق مرکب ) در آن بامداد. ترکیبی است از غداة و اذ مانند یومئذ، حینئذ و امثال آنها، و اذ ظرف زمان است که به گذشته اختصاص دارد و جز به جمله اضافه نشود و گاهی مضاف الیه را حذف کنند و به عوض آن تنوین آرند و (ذال ) را برای دفع التقاء ساکنین کسره دهند،
بغداتلغتنامه دهخدابغدات . [ ب َ ] (اِخ ) بغداد. رجوع به بغ و بغداد و سب»شناسی ج 1 و ایران باستان شود.
بغداتلغتنامه دهخدابغدات . [ ب َ غ َ ت َ ](اِخ ) نام دومین پادشاه پرته دار فارس (سلسله ٔ هخامنشی ) بود. رجوع به سب»شناسی ج 1 و ایران باستان شود.