غرنبندهلغتنامه دهخداغرنبنده . [ غ ُ رُم ْ ب َ دَ / دِ ] (نف ) کسی یا چیزی که بغرنبد. بانگ و فریاد کننده . رجوع به غرنبیدن شود.
غرنبندگیلغتنامه دهخداغرنبندگی . [ غ ُ رُم ْ ب َ دَ / دِ ] (حامص ) غرنبنده بودن . بانگ و فریاد برآوردن . رجوع به غرنبیدن شود.
غرنبانلغتنامه دهخداغرنبان . [ غ ُ رُم ْ ] (نف ، ق ) غرنبنده . || در حال غرنبیدن . رجوع به غرنبیدن شود.
غرنبندگیلغتنامه دهخداغرنبندگی . [ غ ُ رُم ْ ب َ دَ / دِ ] (حامص ) غرنبنده بودن . بانگ و فریاد برآوردن . رجوع به غرنبیدن شود.
غرنبیدنلغتنامه دهخداغرنبیدن . [ غ ُرُم ْ دَ ] (مص ) آواز در گلو پیچیدن و شور کردن و فریاد و غوغا نمودن و خروش و بانگ برآوردن . (برهان قاطع). || غریدن . آوازی هول دادن . آواز مهیب برآوردن رعد و جز آن . (از فرهنگ شعوری ) : غرنبیدن نای در کوه و دشت ز آوای تندر همی در