فرهنگ فارسی عمید
۱. مغرور به چیزی؛ پشتگرم.۲. [قدیمی] فریفته.⟨ غره شدن: (مصدر لازم)۱. مغرور شدن۲. [قدیمی] فریفته شدن؛ گول خوردن: ◻︎ دشمن چو نکوحال شدی گِرد تو گردد / زنهار مشو غره بدان چربزبانیش (ناصرخسرو: ۲۹۵).⟨ غره دادن: (مصدر متعدی) [قدیمی] فریفتن.⟨ غره کردن: