غریزیفرهنگ فارسی عمید۱. از روی غریزه؛ طبیعی: واکنش غریزی.۲. ذاتی؛ فطری: هوش غریزی.⟨ غریزۀ جنسی: غریزۀ اطفای شهوت که سبب تولید نسل است.
غریزیلغتنامه دهخداغریزی . [ غ َ ] (ع ص نسبی ) منسوب به غریزة. رجوع به غریزه شود. طبیعی چه غریزه به معنی طبیعت است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ذاتی . جبلی . فطری . خِلْقی . نهادی . سرشتی . مقابل مکتسب : گو فرازآیند و شعر اوستادم بشنوندتا غریزی روضه بینند و طبیعی
حرارت غریزیلغتنامه دهخداحرارت غریزی . [ ح َ رَ ت ِ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرارت ذاتی . گرمی طبیعی و گرمی خلقی که از حرارت اصلی روح در بدن باشد و آن بخاری است لطیف که عبورمیکند از جوف قلب و ساری میگردد در عروق و اعصاب . (غیاث ). گرمی که سوزندگی و تعفین و فساد ندارد و از آنگاه که زندگی در حیوان
غریزیةلغتنامه دهخداغریزیة. [ غ َ زی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث غریزی . رجوع به غریزی شود.- حرارت غریزیة ؛ حرارت طبیعی . (ناظم الاطباء). رجوع به حرارت شود.
حرارت غریزیلغتنامه دهخداحرارت غریزی . [ ح َ رَ ت ِ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرارت ذاتی . گرمی طبیعی و گرمی خلقی که از حرارت اصلی روح در بدن باشد و آن بخاری است لطیف که عبورمیکند از جوف قلب و ساری میگردد در عروق و اعصاب . (غیاث ). گرمی که سوزندگی و تعفین و فساد ندارد و از آنگاه که زندگی در حیوان
حرارت غریزیهلغتنامه دهخداحرارت غریزیه . [ ح َ رَ ت ِ غ َ زی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرارت غریزی شود.
غریزیةلغتنامه دهخداغریزیة. [ غ َ زی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث غریزی . رجوع به غریزی شود.- حرارت غریزیة ؛ حرارت طبیعی . (ناظم الاطباء). رجوع به حرارت شود.
حرارت غریزیلغتنامه دهخداحرارت غریزی . [ ح َ رَ ت ِ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرارت ذاتی . گرمی طبیعی و گرمی خلقی که از حرارت اصلی روح در بدن باشد و آن بخاری است لطیف که عبورمیکند از جوف قلب و ساری میگردد در عروق و اعصاب . (غیاث ). گرمی که سوزندگی و تعفین و فساد ندارد و از آنگاه که زندگی در حیوان