غریقلغتنامه دهخداغریق . [ غ ُ رَ ] (اِخ ) رودباری است مر بنی سلیم را. (منتهی الارب ). وادیی است متعلق به بنی سلیم . (از معجم البلدان ).
غریقلغتنامه دهخداغریق . [ غ ُ رَ ] (ع ص مصغر) تصغیر غَرِق که به معنی فرورونده در آب است . (از معجم البلدان ). رجوع به غَرِق شود.
غریقلغتنامه دهخداغریق . [ غ َ ] (ع ص ) غرق شده . ج ، غَرقی ̍. (منتهی الارب ) (آنندراج ). در آب غرقه شده . (مهذب الاسماء). به آب فروشونده . در آب فروشده . فرورفته در آب . در آب مرده . خبه شده در آب . کشتی شکسته ٔ فرورفته در آب . غریق امواج . فرورفته و غوطه ورشده در موجهای دریا. (ناظم الاطباء).
غرقلغتنامه دهخداغرق . [ غ َ ] (اِخ ) (ابو...) ناحیه ای است در عراق ، واقع در قضاء هندیه از ایالت حلة. (از اعلام المنجد).
غرقلغتنامه دهخداغرق . [ غ َ ] (ع مص ) مأخوذ از غَرَق ، به معنی در آب فرورفتن . آب از سر گذشتن . فارسیان غرق به سکون ثانی به معنی در آب فرورفتن استعمال می کنند و در بعضی جاها قید از سر تا قدم نیز کرده اند.(از آنندراج ). مشهور و مستعمل به سکون راء است . (غیاث اللغات ). غرقه شدن . (تاج المصادر
غرقلغتنامه دهخداغرق . [ غ َ ] (اِخ ) ناحیه ای است . در نزهة القلوب آمده : از قره باغ تا دیه «هر» سه فرسنگ ، از او تا غرق پنج فرسنگ . (نزهة القلوب ج 3 ص 181).
غریقالغتنامه دهخداغریقا. [ غْری / غ ِ ] (اِخ ) تلفظ ترکی گریکا . (قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به گریکا شود.
غریقالاندلغتنامه دهخداغریقالاند. [ غْری / غ ِ ] (اِخ ) تلفظترکی گریکالاند . (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به گریکالاند شرقی و غربی شود.
غریقیونلغتنامه دهخداغریقیون . [ غ ِ قی یو ] (اِخ ) یونانیان . جمعغریقی که منسوب به غریق معرب گرک است . اغریقیون و اغارقه نیز گویند. رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 77 و ج 2 ص <span class="hl" dir="lt
غریق گشتنلغتنامه دهخداغریق گشتن . [ غ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) غرق شدن . رجوع به غرق و غرق شدن شود : سوی خم شد به جستجوی رفیق وآگهی نه که خواجه گشت غریق .نظامی .
غریق گشتهلغتنامه دهخداغریق گشته . [ غ َ گ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) غرق شده . غرق گشته . مستغرق . رجوع به غرق و غرق شده شود : مردی غریق گشته ٔ بحر تحیرم رندی غریب مانده به کوی قلندرم .خاقانی (دیوان چ عبدالرسول
اغریقلغتنامه دهخدااغریق . [ اِ ] (اِخ ) معرب گِرِک یا گِرِس یعنی یونان . هلن . هلاد. (یادداشت بخط مؤلف ).
تغریقلغتنامه دهخداتغریق . [ ت َ] (ع مص ) غرقه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غرقه گردانیدن .(زوزنی ) (از اقرب الموارد). || سخت کشیدن کمان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). || کشتن ، اصله ان القابلةکانت تغرق المولود فی ا
ابن الغریقلغتنامه دهخداابن الغریق . [ اِ نُل ْ ؟ ] (اِخ ) ابوالحسین محمدبن علی بن عبداﷲبن عبدالصمدبن المهتدی باﷲ. امام محدثین بغداد بزمان خویش ، از خاندان خلفای عباسی . متصف بزهد و تقوی ، چنانکه او را راهب بنی العباس گفتندی . او به نودوپنج سالگی در 465 هَ .ق . درگذ