غسالهفرهنگ فارسی عمید۱. آبی که با آن چیزی را شسته باشند.۲. آبی که پس از شستن چیزی از آن خارج شود.۳. آنچه شسته شود از جامه و مانند آن.
غسالةلغتنامه دهخداغسالة. [ غ َس ْ سا ل َ ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه از غَسل .مؤنث غسال . زن شوینده . || زن مرده شوی .- ثلاثه ٔ غساله ؛ سه جام می که پس از خواب شب بامدادان نوشند. رجوع به ثلاثه ٔ غسالة شود : ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود<br
غسالةلغتنامه دهخداغسالة. [ غ ُ ل َ ] (ع اِ) آب دست و روی شسته . یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ): غسالةالشی ٔ؛ ماؤه الذی یغسل به . (اقرب الموارد). آبی که بدان روی و دست شویند. (غیاث اللغات ). آب متنجسی شسته . || آب چکیده و مستعمل به شستن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب شسته . (زمخش
غسولةلغتنامه دهخداغسولة. [ غ َس ْ وَ ل َ ] (ع مص ) غسوله ٔ آب ؛ برانگیختن آن را. (منتهی الارب ). غسول الماء؛ ثَوَّرَه ُ کغسبلة. (قطر المحیط).
غسولةلغتنامه دهخداغسولة. [ غ ِس ْ وَل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است نزدیک حمص . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). منزلی است برای قافله ها، و در آن خانی است به فاصله ٔ یک روز از حمص میان حمص و قارا. (از معجم البلدان ).
ثلاثه ٔ غسالهلغتنامه دهخداثلاثه ٔ غساله . [ ث َ ث َ ی ِ غ َس ْ سا ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سه پیاله ٔ شراب که بوقت صبح نوشند و آن شوینده ٔ غمها و شوینده ٔ فضول تن و مزیل کدورت بشریات باشد. (غیاث اللغة از کشف و مدار و مؤید) : ساق
ثلاثه غسالهفرهنگ فارسی معین( ~ء. غَ سُ لِ) [ ع . ] (اِ.) سه گانة شوینده و آن سه جام شراب باشد که به هنگام صبح نوشند و شویندة معده و برطرف کننده غم باشد.
غسالةلغتنامه دهخداغسالة. [ غ َس ْ سا ل َ ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه از غَسل .مؤنث غسال . زن شوینده . || زن مرده شوی .- ثلاثه ٔ غساله ؛ سه جام می که پس از خواب شب بامدادان نوشند. رجوع به ثلاثه ٔ غسالة شود : ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود<br
ثلاثه ٔ غسالهلغتنامه دهخداثلاثه ٔ غساله . [ ث َ ث َ ی ِ غ َس ْ سا ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سه پیاله ٔ شراب که بوقت صبح نوشند و آن شوینده ٔ غمها و شوینده ٔ فضول تن و مزیل کدورت بشریات باشد. (غیاث اللغة از کشف و مدار و مؤید) : ساق
ثلاثه غسالهفرهنگ فارسی معین( ~ء. غَ سُ لِ) [ ع . ] (اِ.) سه گانة شوینده و آن سه جام شراب باشد که به هنگام صبح نوشند و شویندة معده و برطرف کننده غم باشد.