غشاوةلغتنامه دهخداغشاوة. [ غ ِ / غ َ / غ ُ وَ ] (ع اِ) به معنی غشوة. (منتهی الارب ). پرده . (غیاث اللغات ). پوشش . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). پرده و پوشش . (آنندراج ). پوشش چشم . (دهار). غطاء. یقال : علی بصره و قلبه غشاوة؛ ای غ
غشاوةلغتنامه دهخداغشاوة. [ غ ُ وَ ] (اِخ ) یکی از ایام عرب است که در آن بسطام بن قیس بر بکربن وائل حمله کرد. (از معجم البلدان ).
غساةلغتنامه دهخداغساة.[ غ َ ] (ع اِ) غوره ٔ خرما، میان خلال و بُسر. (منتهی الارب ). بَلَح . (اقرب الموارد). ج ، غَسی ً، غَسَیات . (منتهی الارب ). یا درست آن غسوات است . (از قطر المحیط). در اقرب الموارد به جای غسیات . غسوات آمده است .
غشوةلغتنامه دهخداغشوة. [ غ َش ْ / غ ِش ْ / غ ُش ْ وَ ] (ع اِ) پرده . پوشش ، و منه : علی بصره و قلبه غشوة و غشاوة؛ ای غطاء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پوشش . (مهذب الاسماء). غشاوة. تاریکی چشم .
غشایةلغتنامه دهخداغشایة. [ غ ُ / غ ِ ی َ ] (ع اِ) به معنی غُشْیَة. (منتهی الارب ). پرده و پوشش . (آنندراج ). غطاء. غشاوة. (اقرب الموارد).
تمگینلغتنامه دهخداتمگین . [ ت َ ] (ص مرکب ) مبتلا به علت تم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از تم (بیماری چشم )+گین (پساوند)، چشم با غشاوه : دانست که سینه ٔ غمگینم و با دیده ٔ تمگینم . (خواجه عبداﷲ انصاری ). رجوع به تم شود.